محل تبلیغات شما

عاشقان ظهور نزدیك است



وقتی ابراهیم هادی مجروح شد و او را به منزل آوردند علامه [جعفری] از ماخواست تا ایشان را به ملاقات ابراهیم ببریم. وقتی ابراهیم متوجه حضور علامه درمنزل شد، با آن وضعیت خواست از جا بلند شود و گفت: استاد! شما چرا زحمت کشیدید، ماخوب می شدیم خدمتتان می آمدیم.

علامه جواب دادند: وظیفه ماست که به شما سر بزنیم، شما جانتان را در اینراه گذاشته اید. امروز وظیفه ماست که به شما سر بزنیم. بعد علامه ادامه داد: هربار شما می آمدید و درس می گرفتید، امروز نوبت من است که از شما درس بگیرم.ابراهیم که خیلی شرمنده شده بود، با ناراحتی گفت: نفرمایید استاد، ما خاک پای شماهستیم، هر چی داریم از شماست. دعا کنید سرباز راه ولایت باشیم

راوی: علی جعفری فرزند علامه جعفری؛

 سلام بر ابراهیم 2، ص 75

وقتی ابراهیم هادی مجروح شد و او را به منزل آوردند علامه [جعفری] از ما خواست تا ایشان را به ملاقات ابراهیم ببریم. وقتی ابراهیم متوجه حضور علامه در منزل شد، با آن وضعیت خواست از جا بلند شود و گفت: استاد! شما چرا زحمت کشیدید، ما خوب می شدیم خدمتتان می آمدیم.

davariahad.blog.ir

وقتی ابراهیم هادی مجروح شد و او را به منزل آوردند علامه [جعفری] از ما خواست تا ایشان را به ملاقات ابراهیم ببریم. وقتی ابراهیم متوجه حضور علامه در منزل شد، با آن وضعیت خواست از جا بلند شود و گفت: استاد! شما چرا زحمت کشیدید، ما خوب می شدیم خدمتتان می آمدیم.

علامه جواب دادند: وظیفه ماست که به شما سر بزنیم، شما جانتان را در این راه گذاشته اید. امروز وظیفه ماست که به شما سر بزنیم. بعد علامه ادامه داد: هر بار شما می آمدید و درس می گرفتید، امروز نوبت من است که از شما درس بگیرم. ابراهیم که خیلی شرمنده شده بود، با ناراحتی گفت: نفرمایید استاد، ما خاک پای شما هستیم، هر چی داریم از شماست. دعا کنید سرباز راه ولایت باشیم

 

راوی: علی جعفری فرزند علامه جعفری؛

 سلام بر ابراهیم 2، ص 75



davariahad.blog.ir

وقتی ابراهیم هادی مجروح شد و او را به منزل آوردند علامه [جعفری] از ما خواست تا ایشان را به ملاقات ابراهیم ببریم. وقتی ابراهیم متوجه حضور علامه در منزل شد، با آن وضعیت خواست از جا بلند شود و گفت: استاد! شما چرا زحمت کشیدید، ما خوب می شدیم خدمتتان می آمدیم.

علامه جواب دادند: وظیفه ماست که به شما سر بزنیم، شما جانتان را در این راه گذاشته اید. امروز وظیفه ماست که به شما سر بزنیم. بعد علامه ادامه داد: هر بار شما می آمدید و درس می گرفتید، امروز نوبت من است که از شما درس بگیرم. ابراهیم که خیلی شرمنده شده بود، با ناراحتی گفت: نفرمایید استاد، ما خاک پای شما هستیم، هر چی داریم از شماست. دعا کنید سرباز راه ولایت باشیم

 

راوی: علی جعفری فرزند علامه جعفری؛

 سلام بر ابراهیم 2، ص 75



davariahad.blog.ir

وقتی ابراهیم هادی مجروح شد و او را به منزل آوردند علامه [جعفری] از ما خواست تا ایشان را به ملاقات ابراهیم ببریم. وقتی ابراهیم متوجه حضور علامه در منزل شد، با آن وضعیت خواست از جا بلند شود و گفت: استاد! شما چرا زحمت کشیدید، ما خوب می شدیم خدمتتان می آمدیم.

علامه جواب دادند: وظیفه ماست که به شما سر بزنیم، شما جانتان را در این راه گذاشته اید. امروز وظیفه ماست که به شما سر بزنیم. بعد علامه ادامه داد: هر بار شما می آمدید و درس می گرفتید، امروز نوبت من است که از شما درس بگیرم. ابراهیم که خیلی شرمنده شده بود، با ناراحتی گفت: نفرمایید استاد، ما خاک پای شما هستیم، هر چی داریم از شماست. دعا کنید سرباز راه ولایت باشیم

 

راوی: علی جعفری فرزند علامه جعفری؛

 سلام بر ابراهیم 2، ص 75



davariahad.blog.ir

وقتی ابراهیم هادی مجروح شد و او را به منزل آوردند علامه [جعفری] از ما خواست تا ایشان را به ملاقات ابراهیم ببریم. وقتی ابراهیم متوجه حضور علامه در منزل شد، با آن وضعیت خواست از جا بلند شود و گفت: استاد! شما چرا زحمت کشیدید، ما خوب می شدیم خدمتتان می آمدیم.

علامه جواب دادند: وظیفه ماست که به شما سر بزنیم، شما جانتان را در این راه گذاشته اید. امروز وظیفه ماست که به شما سر بزنیم. بعد علامه ادامه داد: هر بار شما می آمدید و درس می گرفتید، امروز نوبت من است که از شما درس بگیرم. ابراهیم که خیلی شرمنده شده بود، با ناراحتی گفت: نفرمایید استاد، ما خاک پای شما هستیم، هر چی داریم از شماست. دعا کنید سرباز راه ولایت باشیم

 

راوی: علی جعفری فرزند علامه جعفری؛

 سلام بر ابراهیم 2، ص 75



davariahad.blog.ir

وقتی ابراهیم هادی مجروح شد و او را به منزل آوردند علامه [جعفری] از ما خواست تا ایشان را به ملاقات ابراهیم ببریم. وقتی ابراهیم متوجه حضور علامه در منزل شد، با آن وضعیت خواست از جا بلند شود و گفت: استاد! شما چرا زحمت کشیدید، ما خوب می شدیم خدمتتان می آمدیم.

علامه جواب دادند: وظیفه ماست که به شما سر بزنیم، شما جانتان را در این راه گذاشته اید. امروز وظیفه ماست که به شما سر بزنیم. بعد علامه ادامه داد: هر بار شما می آمدید و درس می گرفتید، امروز نوبت من است که از شما درس بگیرم. ابراهیم که خیلی شرمنده شده بود، با ناراحتی گفت: نفرمایید استاد، ما خاک پای شما هستیم، هر چی داریم از شماست. دعا کنید سرباز راه ولایت باشیم

 

راوی: علی جعفری فرزند علامه جعفری؛

 سلام بر ابراهیم 2، ص 75



davariahad.blog.ir


محرم، ماه ایثار و از جان گذشتگی، ماه حماسه و شجاعت و جوانمردی و ماه ظلم ستیزی و مبارزه با ذلت است.

  محرم ماه شور و شعور و عشق و فریاد است. ای ماه خون، دوباره می‌آیی و سکوت تاریخ را در هم می‌شکنی و بغض ناله را از حنجره‌ها آزاد می‌سازی.بانگ کاروانت به گوش می‌آید و عاشقان را دوباره به مهمانی فرا می‌خوانی. سلام بر حسین سید و سالار شهیدان و یاران باوفایش. آن اصحاب شهادت طلبش که مصداق واقعی آگاهی و ایمان و شجاعت و فداکاری بودند، چه آن‌هایی که در رکابش به فیض شهادت رسیدند و چه آن‌هایی که پیش از عاشورا شهید شدند.   مصائب امام حسین(علیه‌السلام) و اهل بیتش در این راه آنقدر عظیم و جانسوز است که اگر همه ایام محرم هم از آن گفته شود باز هم نمی‌توان حق مطلب را به درستی ادا کرد.

  با توجه به ورود امام حسین(علیه‌السلام) و یارانش در روز دوم محرم به کربلا و شهادتشان در روز دهم، شیعیان دهه اول این ماه را به یاد آنان و ذکر مصیبتشان به سوگواری و عزاداری ویژه‌ای می‌پردازند و در بزرگداشت شهدای کربلا هر روز از این دهه را مختص به یکی از حماسه سازان این نهضت جاویدان قرار داده‌اند:

  روز اول: مسلم‌بن‌عقیل (علیه‌السلام) 

  روز دوم: ورود کاروان به کربلا  

  روز سوم: حضرت رقیه (علیه‌السلام)  

  روز چهارم: حضرت حر و طفلان حضرت زینب (علیه‌السلام)  

  روز پنجم: حضرت عبدالله‌بن‌الحسن و اصحاب  

  روز ششم: حضرت قاسم‌بن‌الحسن(علیه‌السلام)  

  روز هفتم: حضرت علی اصغر (علیه‌السلام) و روضه عطش  

  روز هشتم: حضرت علی‌اکبر(علیه‌السلام)  

  روز نهم: حضرت عباس(علیه‌السلام)  

  روز دهم: حضرت اباعبدالله‌ (علیه‌السلام) و شام غریبان  

  روز یازدهم: حرکت کاروان از کربلا  

  روز دوازدهم: ورود کاروان به کوفه  

  روزسیزدهم: مصائب امام سجاد و حضرت زینب(س) در کوفه و شام


قبل از بررسی این موضوع، اشاره‌ای به چگونگی ماجرا مناسب است:

امیرمؤمنان(ع) در سحرگاه شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرت، طبق معمول برای اقامه نماز جماعت صبح از خانه به مسجد کوفه روانه شد. آن شب باز کردن درِ خانه که از چوب خرما بود برای آن حضرت دشوار شد، آن بزرگوار در را از جای بیرون آورد و کنار گذاشت و این شعر را خواند:

اُشْدُدُ حَیازیَمکَ لِلْمَوْتِ/فَاِنَّ الْمَوْتَ لاقیکا

وَ لا تَجْزَعْ مِنَ الْمَوْتِ/اِذا حَلَّ بوادیکا(1)

کمربند و سینه خود را برای مرگ ببند، زیرا مرگ تو را دیدار خواهد کرد و از مرگ اندوهناک مباش و بیتابی مکن در وقتی که در خانه تو فرود می‏‌آید.

آن گاه به سوی مسجد حرکت کرد. اول دو رکعت نماز خواند و سپس بالای بام رفت تا اذان بگوید. با صدای بلند اذان گفت که صدایش به گوش تمام ساکنان کوفه می‌رسید، سپس از بام پایین آمد و به محراب رفت و مشغول نماز نافله صبح شد، وقتی که خواست سر از سجده اولِ رکعتِ اول بردارد، در آن تاریکی، ابن ملجم آن چنان شمشیر بر فرق مقدس آن حضرت زد، که فرق سر آن بزرگوار تا نزدیکی پیشانی شکافته شد.

امام علی(ع) در این هنگام گفت: بِسْمِ الله وَ بِالله وَ عَلی مِلَّة رَسُول الله فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبة»، به نام خدا و برای خدا و بر دین رسول خدا، به خدای کعبه سوگند رستگار شدم. سپس مقداری از خاک محراب را برداشت و روی زخم سرش پاشید و این آیه را خواند:مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً اُخْری»(2): ما شما را از خاک آفریدیم و در آن باز می‌گردانیم و از آن نیز بار دیگر شما را بیرون می‌آوریم.

در این لحظه جبرئیل بین زمین و آسمان فریاد زد: تَهَدَّمَتْ وَ الله اَرْکانُ الْهُدی، وَانْطَمَسَتْ اَعْلامُ التُّقی وَانْفَصَمَتْ الْعُرْوَة الْوُثْقی، قُتِلَ ابْنُ عَمِّ الْمُصْطَفی، قُتِلَ عَلِیُّ الْمُرْتَضی، قَتَلَهُ اَشْقَی الاْشْقیأِ» سوگند به خدا! استوانه‏‌های هدایت، ویران شد و نشانه‏‌های بزرگ تقوی تاریک شد و دستگیره محکم ایمان شکسته شد، پسر عموی مصطفی(ص) کشته شد، علی مرتضی کشته شد، او را شقی‏ترین اشقیا کشت.(3)

در رابطه با مکان دقیق ضربت خوردن امام علی(ع) هر چند برخی از منابع بدون اشاره به مکان این جنایت، فقط به ضربت ابن ملجم بر فرق امام علی(ع) اشاره کرده و برخی هم به طور مطلق مسجد را محل وقوع این جنایت معرفی کرده‌اند، ولی برخی منابع هم محراب مسجد را محل ضربت خوردن امام علی(ع) معرفی کرده‌اند که به برخی از این منابع اشاره می‌کنیم:

1. مرحوم علامه مجلسی؛ با نقل حدیثی از امام علی بن موسی الرضا(ع) می‌‏نویسد: هنگامی که ابن ملجم - لعنْ الله علیه - بر سر مبارک علی(ع) ضربت شمشیر را می‌خواست وارد سازد با خود همدستی داشت که ضربت او به دیوار برخورد کرد، اما ابن‏ ملجم در حالی که علی(ع) در سجده بود، ضربتی بر فرق مبارک آن حضرت وارد ساخت.(4)

 2. در ضمن زیارت جامعه ائمه معصومین(ع) از قول امامین صادقین(ع) آمده است: وَأَنْتُمْ بَیْنَ صَرِیعٍ فِی المِحْرابِ قَدْ فَلَقَ السَّیْفُ هامَتَهُ»(5) و بعضی از شما اهل بیت(ع) در محراب عبادت به زمین افتاده در حالی که شمشیر زهرآلود فرق مبارکش را شکافته است.

این دلیل دیگری است که امیرمؤمنان علی(ع) در محراب عبادت به شهادت رسیده است.

3. مقدسی در کتاب البدء و التاریخ ضمن بیان چگونگی ضربت خوردن امام علی(ع) از زبان امام حسن(ع) می‌نویسد: هنگامی که حضرت علی(ع) در محراب عبادت قرار گرفت چند نفر به او حمله‌‏ور شدند و ابن ملجم ضربتی بر آن حضرت فرود آورد.(6)

4. مفسر معروف ابوالفتوح رازی در تفسیر خود نقل می‌کند: علی(ع) در نخستین رکعت از نمازی که ابن ملجم او را ضربت زد، یازده آیه از سوره انبیاء را تلاوت کرد.(7)

5. دانشمند معروف اهل تسنّن سبط بن جوزی می‌نویسد: هنگامی که علی(ع) در محراب قرار گرفت، چند نفر به او حمله کردند و ابن ملجم ضربتی بر آن حضرت فرود آورد.(8)

*پی‌نوشت­‌ها:

 1.مروج الذهب، المسعودی (م 346)، تحقیق اسعد داغر، قم، دار الهجرة، چ دوم، 1409ق. ج2، ص417.

2. فروغ ولایت،آیت‌الله جعفر سبحانی،انتشارات صیحه،ص697؛ به نقل از کشف الغمة،ج1،ص584.

3. بحار الأنوار، علامه مجلسی، انتشارات اسلامیة، تهران، 1363 ش‏،ج‏42،ص:282.

4. بحارالانوار، ج 42، ص281.

5. المزار الکبیر، محمد بن مشهدى‏(م610 ق‏)،انتشارات قیوم، قم، 1419 ق‏. بحارالانوار، ج‏99،ص:166.

6. البدءوالتاریخ، مطهر بن طاهر المقدسى (م 507)، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بى تا. ج‏5، ص232.

7. فروغ ولایت، ص697، به نقل از تفسیر ابوالفتوح رازی، ج4، ص425.

8. همان به نقل از تذکرة الخواص، ص177.(چاپ نجف).


 قمر در عقرب، پدیده نجومی مخصوصی است که دارای احکامی در اسلام نیز هست. بهتر است در ابتدای هر سال، ایام قمر در عقرب را جستجو کنیم و برنامه کارهای مهم خود را از نظر تلاقی نداشتن با این تاریخ ها بررسی کنیم. در این مطلب از مجله اینترنتی رازینه، با شما هستیم تا تاریخ روزهای قمر در عقرب 98 را با شما در میان بگذاریم.


قمر در عقرب چیست؟

قدما واقعه قمر در عقرب را شوم می‌دانسته اند و دلیل این نحوست نیز از نظر آن وجود ستاره سرخ قلب عقرب در صورت فلکی عقرب بوده است.

وقتی که کره ماه در سیر خود، در مقابل صورت فلکی عقرب قرار می‌گیرد، واقعه قمر در عقرب رخ می‌دهد. البته این مسائل از منظر ساکنان کره زمینی محاسبه می‌شود.

پدیده قمر در عقرب با چشم غیر مسلح قابل رویت نیست (البته اگر با صور فلکی و بروج آشنا باشید، در زمان شب از طریق فاصله میان ماه و صورت عقرب می‌توانید زمان قمر در عقرب را متوجه شوید) و مقصود از قمر در عقرب هم این است که در یک ماه قمری، کره ماه یک دور کامل به دور آن می گردد و طبعاً در هر ماه قمری یک بار از برج عقرب عبور می‌کند.

جدول تاریخ های قمر در عقرب در سال 1398

قمر در عقرب چیست؟ + تاریخ‌های قمر در عقرب ۹۸


سوال علامه حسن زاده آملی در مورد شب قدر

 بیش از یك سال در روایات لیلة القدر زحمت كشیدم و آنها را از جوامع روایى فریقین جمع آورى كرده ‏ام، و در فهم آنها بسیار فكر نموده ‏ام، ولى آن نكته كه اصل بود ناگفته بماند و مشكل حل نشده بود؛ مثلا با خود مى‏ اندیشیدم كه شبى در هند كه مشرقى ایران است، شب بیست و سوم ماه مبارك رمضان و شب قدر بوده باشد و شب قبل آن در تهران، پس لیلة القدر واقعى كدام شب است كه ‏إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ؟

به حضور استاد آیة اللّه حاج شیخ محمّد تقى آملى رسیدم و كارم را درباره لیلة القدر بدیشان ارائه دادم، و در فهم لیلة القدر ابراز حاجت نمودم و از ایشان مدد خواستم. در جوابم فرمودند: در آن روایتى كه امام صادق، جدّه‏ اش فاطمه زهراء را لیلة القدر خوانده است دقّت كنید. من این حدیث را در جوامع روایى ندیده بودم، از اشارت استاد آملى حالت هیمانى شگفت به من روى آورد. نخستین بار همین معنى كه تازگى به عرض رسانده‏ ام به ذهنم آمد، تا حدیث را در تفسیر فرات كوفى یافتم و از تدبّر در آن فیض فیّاض على الإطلاق فائض شده است ففاض ثم فاض.

منبع:هزار و یك كلمه، ج‏6، ص: 42


سر هفت خوان رستم در آثار حضرت آقا

خوان اوّل: در راه جایی آسایید و به خواب رفت شرزه شیری آهنگ وی كرد و رخش شیر را هلاك كرد، چون رستم بیدار شد دید كه به همّت رخش از شرّ شیر رهایی یافت و همی خداوند جهان را شكر كرد.

خوان دوم: پس از آن به راه افتاد و به بیابانی بی‌آب رسید و گرمایی سخت بود كه نزدیك بود تهمتن و رخش از تشنگی هلاك شوند آنقدر به درگاه خداوند تضرّع و زاری كرد تا از رحمت خداوند میشی صحرایی پیدا شد و رستم در پی او رفت كه به راهنمایی آن میش به چشمه آبی رسید و جان به سلامت بدر برد و خدا را شكر كرد.
خوان سوم: چون از آن چشمه سیراب شد و رخش را آب و شستشو داد عزم شكار كرد، گوری بیفكند و از گرسنگی هم نجات یافت و خواب آمد در كنار چشمه بخفت اژدهایی دژم كه از دُم تا به دَم هشتاد گز بود و از هراس وی هیچ جانوری در آن بیابان نیارست پا گذارد پدیدار شد، رخش سم بر زمین كوفت و رستم بیدار شد و با اژدها در نبرد افتاد و رخش هم كمك كرد تا عاقبت سر از تن اژدها جدا ساخت و خدا را شكر كرد.

خوان سوم: چون از آن چشمه سیراب شد و رخش را آب و شستشو داد عزم شكار كرد، گوری بیفكند و از گرسنگی هم نجات یافت و خواب آمد در كنار چشمه بخفت اژدهایی دژم كه از دُم تا به دَم هشتاد گز بود و از هراس وی هیچ جانوری در آن بیابان نیارست پا گذارد پدیدار شد، رخش سم بر زمین كوفت و رستم بیدار شد و با اژدها در نبرد افتاد و رخش هم كمك كرد تا عاقبت سر از تن اژدها جدا ساخت و خدا را شكر كرد.

خوان چهارم: پس از آن بر رخش سوار شد و به راه افتاد تا به چشمه‌ای و سبزه‌زاری رسید در كنار چشمه خوراكی‌ها و اسباب عیش فراهم دید از خوراكی‌ها بخورد و رود در دست بگرفت و بنواخت، زنی جادو همینكه آواز سرود شنید حاضر شد كه رخ خود را بسان بهار آراسته بود، رستم به ستایش خداوند لب گشود. آن زن همین كه نام خدا را شنود رنگ وی برگشت و سیاه شد و رو برگردانید. رستم در حال كمند بینداخت و جادو را به بند آورد و گفت تو كیستی كه آنچنان بودی و اینك نام خدا را شنیده‌ای این چنین سیاه گشته‌ای باید آنچنان كه هستی خویش را به من بنمایی، رستم دید آن زن جادو به شكل گنده پیری بدر آمد، فی‌الحال خنجر كشید و آن جادو را دو نیم كرد و از آسیب وی ایمن بماند و خدا را شكر كرد.
خوان پنجم: پس از آن رستم به راه افتاد تا به دشتی خرّم رسید و رخش را به چرا رها كرد و خود بیاسایید، دشتبان آمد و دید رخش در سبزه‌زار است و رستم در خواب، با خشم هر چه بیشتر بسوی رستم آمد و چوبدستی كه در دست داشت بر پای رستم زد و با او پرخاش كرد كه چرا اسب را در دشت و سبزه‌زار رها كردی‌؟ رستم چیزی نگفت ولی برخاست و دو گوش دشتبان را بگرفت و هر دو را از بیخ بركند و به دست دشتبان داد و باز دوباره بخفت. بیچاره دشتبان با دو گوش كنده و خون از دو جانب سر روان شكایت به اولاد برد، اولاد دیوی سهمگین بود كه در آن مرز و بوم بزرگ همه بود، اولاد چون آن بدید با سپاه خود بسوی رستم آمد و پس از نبرد لشكر اولاد شكست خورد و رو به گریز نهاد و اولاد نیز گزیری جز گریز ندید رستم به دنبالش رخش دوانید تا كمند بینداخت و اولاد را در كمند گرفت و او را از اسب به زمین افكند و بدو گفت اگر خواهی خون تو را نریزم و تو را در این سرزمین شاه كنم باید بنمایی كه دیو سپید، كاوس شاه را كجا در بند كرده است؟ اولاد بپذیرفت و با رستم به راه افتاد.
خوان ششم: در اثنای راه ارژنگ دیو- كه وی و پولاد از پهلوانان و پیروان دیو سپید بودند، و ارژنگ دیو از دیگر دیوان دلیرتر و سالارشان بود- در فرا راه رستم با وی به نبرد برخاست، و سرانجام در دست رستم به خواری كشته شده است، و دیگر دیوان چون سالارشان را چنان دیدند رو به فرار نهادند.
خوان هفتم: رستم با اولاد چون به شهری كه كاوس شاه گرفتار بود وارد شدند، رخش رستم شیهه‌ای چون رعد برآورد، كاوس چون شیهة رخش بشنید دریافت كه رستم به شهر وارد شد بسیار خوشحال گردید و به یارانش گفت اندوه و گرفتاری ما بسر آمد، رستم در نزد وی آمد و همه سر فراز و سربلند شدند، كاوس شاه به رستم گفت باید كاری شود كه دیوان نفهمند وگرنه انجمن كنند و رنجهای تو بی بر شود اكنون دیو سپید كه بزرگ دیوان است در فلان غار است و بی‌خبر است باید كار او را بسازی. پس رستم بسوی آن غار رهسپار شد غاری چون دوزخ بدید در آن وارد شد و با دیو سپید بسیار بجنگید و عاقبت بر وی چیره شد و وی را بر زمین زد و جگرش را از نهادش بدر آورد و دیوان دیگر همینكه این واقعه را بدیدند رو به هزیمت گذاشتند. رستم جای پاكی طلب كرد و سر و رو بشست و به درگاه خداوند نیایش و ستایش كرد و سپس بسوی كاوس شاه آمد و كاوس وی را آفرین گفت.
آیا مقصود از داستان هفتخوان همین صورت ظاهر است یا شرح حال ما است كه تا آفرین بشنویم باید با جادوها و دیوهای رهزن نبرد كنیم كه جهاد نفس است. دیدی كه در خوان سوم اژدها را كشت بدانكه به قول عارف رومی:

نفس اژدرهاست او كی مرده است      از غم بی آلتی افسرده است

و دیدی كه در خوان چهارم همین كه زن جادو نام خدا را شنید روی او سیاه شد با اینكه در آغاز برای فریفتن با رخساری آراسته هویدا شد. دیدی كه چگونه نام خدا را شنید رو برگردانید. در تفسیر سورة مباركة قل اعوذ برب الناس به عرض رساندم كه خنّاس صفت دیو وسواس است كه تا یاد خداوند متعال در بیت‌المعمور قلب ذاكر نزول اجلال فرمود و نام شریفش به زبان آمد دیو وسواس بازپس شود و خود را كنار می‌كشد و رو برمی‌گرداند وگرنه چون ابن عرس و مار كه مضمون روایات است قلب را به دهن می‌كشد اعاذنا الله تعالى منه. پس هیچگاه دیو وسواس بر دل مراقب و حاضر دست نمی‌یابد. خداوند متعال توفیق مراقبت كه كشیك نفس كشیدن است مرحمت بفرماید.
آری باید رستم بود (بلكه بالاتر از رستم كه جهاد با نفس جهاد اكبر است) و با دیوان و جادوان جنگید و از هفتخوان درگذشت تا نفس مطمئنه گردد و به خطاب ارجعی الی ربك راضیة مرضیه مشرف شود و به قول عارف معروف جناب مجدود بن آدم سنایی – علیه الرحمه -:

عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد          كه دارالملك ایمان را مجرّد بیند از غوغا

عجب نبودگرازقرآن نصیبت نیست جزنقشی       كه از خورشید جز گرمی نبیند چشم نابینا

منبع:تجلی اعظم


کلمه 345 ازهزار ویک کلمه اثرحضرت علامه حسن زاده آملی
 حق این است که قبر حضرت فاطمه بنت رسول الله (صلوات الله علیهما )در مدینه در بقعه رسول الله ودر جوار آن حضرت است.وآن قبری که در بقیع به نام فاطمه شهرت دارد قبر فاطمه بنت اسد مادر امام امیرالمومنین علی (علیهما السلام) است. مختار دویست نهج البلاغه این است:ومن کلام له (علیه السلام)عند دفن سیده النساءفاطمه علیهاالسلام: السلام علیک یا رسول الله عنی وعن ابنتک النازله فی جوارک به چند سطری که در صحیفه مصادر نهج البلاغه نگاشته ایم التفات بفرمایید:اعلم ان روایه الکلینی فی الکافی والشیخ الطوسی فی الامالی نص صریح علی ان عصمه الله الکبری سیده النساء لیله القدر فاطمه بنت رسول الله (صلوات الله علیهما)مدفونه فی جوارابیها فی بقعته وهذا هو الحق. وقد روی السید الاجل ابن طاوس فی الاقبال ذلک القول الحق عن جامع کتاب المسائل واجوبتها وفیه : ابوالحسن ابراهیم بن محمد الهمدانی قال کتب الیه – یعنی الی الامام علی بن محمد الهادی (علیها السلام )-ان رایت ان تخبرنی عن بیت امک فاطمه (علیها السلام )اهی فی طیبه او کما یقول الناس فی البقیع؟فکتب هی مع جدی(صلوات الله علیه وآله)(الاقبال-من الطبع الاول الرحلی الحجری ص624)واقول کلام الوصی مخاطبا رسول الله بقوله (السلام علیک یا رسول الله )کذلک قوله (النازله فی جوارک )وقوله فی آخرکلامه (السلام علیکماسلام مودع)نص صریح علی ذلک الحکم الحکیم .بعضی از صاحبدلان به طریق خاصی از علم جفر نیز جواب گرفته است که (جای قبر خانه شفیع جمیع امت است)وصورت لوح آن این است:یا علیم قبر فاطمه زهراء-علیها السلام-در چه جای مدینه است؟بیست ودوم ربیع الآخرهزار وسیصد ونود وهفت= 9=45=441=4374=(میزان=7=16=124=42+82) ****

برای اطلاعات بیشتر به کتاب شریف هزار ویک کلمه حضرت علامه حسن زاده آملی (جلد سوم )کلمه 345 رجوع کنید.

اشهد ان سیدتنا فاطمه اهراء عصمه الله الکبری حجه الله علی الحجج را از باب تبرک در اذان واقامه بفرمایید


آیا در منابع اهل تسنن، مطالبی دال بر شهادت حضرت زهرا(س)وجود دارد؟

هتک حرمت خانۀ فاطمۀ زهرا(س) و شهادت آن حضرت:

در این مورد، نصوصی را از کتب اهل سنت نقل می نماییم، تا روشن شود که مسأله هتک حرمت خانه زهرا(علیها السلام) و رویدادهای بعدی، یک امر تاریخی مسلّم است نه یک افسانه!! و با اینکه در عصر خلفا سانسور فوق العاده ای نسبت به نگارش فضایل و مناقب در کار بود؛ ولی به حکم اینکه ،"حقیقت شیء نگهبان آن است"، این حقیقت تاریخی به طور زنده در کتابهای تاریخی و حدیثی محفوظ مانده است و ما در نقل مدارک، ترتیب زمانی را از قرنهای نخستین در نظر می گیریم، تا برسد به نویسندگان عصر حاضر.

1. ابن ابی شیبه و کتاب المصنَّف»

ابوبکر ابن ابی شیبه (159-235) مؤلف کتاب المصنَّف به سندی صحیح چنین نقل می کند:

هنگامی که مردم با ابی بکر بیعت کردند، علی و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره می پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: ای دختر رسول خدا، محبوبترین فرد برای ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو، ولی سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند. این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتی علی(علیه السلام)و زبیر به خانه بازگشتند، دختر گرامی پیامبر(علیها السلام) به علی(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام می دهد![1]

2. بلاذری و کتاب انساب الاشراف»:

احمد بن یحیی جابر بغدادی بلاذری (متوفای 270) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخی را در کتاب انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل می کند.

ابوبکر به دنبال علی(علیه السلام) فرستاد تا بیعت کند، ولی علی(علیه السلام) از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: ای فرزند خطاب، می بینم در صدد سوزاندن خانه من هستی؟! عمر گفت: بلی، این کار کمک به چیزی است که پدرت برای آن مبعوث شده است!![2]

3. ابن قتیبه و کتاب الإمامة و الة»:

مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (212-276) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامی است، مؤلّف کتاب تأویل مختلف الحدیث»، و ادب الکاتب» و. . وی در کتاب الإمامة و الة» چنین می نویسد:

ابوبکر از کسانی که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه علی گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه علی(علیه السلام)آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایی که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش می زنم. مردی به عمر گفت: ای اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!![3]

ابن قتیبه دنباله این داستان را سوکتر و دردناکتر نوشته است، او می گوید:

عمر همراه گروهی به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامی که فاطمه صدای آنان را شنید، با صدای بلند گفت: ای رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایی به ما از فرزند خطاب و ابی قحافه رسید، وقتی مردم که همراه عمر بودند صدای زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولی عمر با گروهی باقی ماند و علی را از خانه بیرون آوردند، نزد ابی بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، علی(علیه السلام)گفت: اگر بیعت نکنم چه می شود؟ گفتند: به خدایی که جز او خدایی نیست، گردن تو را می زنیم. [4]

مسلّماً این بخش از تاریخ برای علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار می باشد و لذا برخی بر آن صدد آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالی که ابن ابی الحدید استاد فن تاریخ، این کتاب را از آثار او می داند و پیوسته از آن مطالبی نقل می کند، متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشی از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده است در حالی که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید آمده است.

زرکلی» در اعلام این کتاب را از آثار ابن قتیبه می داند سپس می افزاید: که برخی از علما در این نسبت نظری دارند. یعنی شک و تردید را به دیگران نسبت می دهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس[5] این کتاب را از آثار ابن قتیبه می داند.

شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتی انكار ناپذیر

شهادت حضرت فاطمه زهراء (س) واقعیتی است كه منابع حدیثی و تاریخ شیعه و سنّی بر آن گواه است. برخی به علت عدم آشنائی با حدیث و تاریخ، در این واقعیت تردید نموده اند. از اینرو گوشه ای از شواهد این مصیبت بزرگ را تنها از منابع معتبر اهل سنّت تقدیم پویندگان حق و حقیقت می نمائیم.

* * *

قال رسول اللَّه (ص): . فتكون اوّل من یلحقنی من اهل بیتی فتقدم علیّ محزونة مكروبة مغمومة مقتولة ».

(فاطمه) اولین كسی از اهل بیتم می باشد كه به من ملحق می گردد، پس بر من وارد می شود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول.

فرائد السمطین ج 2، ص 34

* * *

قال موسی بن جعفر (ع): انَّ فاطمة (س) صدّیقة شهیده.

اصول كافی ج 1، ص 381

* * *

قال ابن عباس: إنّ الرّزیّة كُلَّ الرّزیة، ما حال بین رسول اللَّه (ص) و بین كتابه.

مصیبت تمام مصیبت آنگاه رخ داد كه بین پیامبر (ص) و نوشتارش حائل گردیدند.

صحیح بخاری ج 1، 120


لگد بر یزید!

بعد از نوشیدن آب، یکی یکی، لیوان خالی را به سقا می‌دادیم. او اصرار داشت عبارتی بگوئیم که تا حالا کسی نگفته باشد و برای همه هم جالب باشد. یکی می‌گفت: سلام بر حسین (ع)، لعنت بر یزید»
دیگری می‌گفت: سلام بر حسین (ع)، لعنت بر صدام»
اما از همه بامزه ‌تر عبارت: سلام بر حسین (ع)، لگد بر یزید» بود که برای همه بسیار جالب بود.


اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً !!!

استاد سرکار گذاشتن بچه‌‌ها بود. روزی از یکی از برادران پرسید: شما وقتی با دشمن روبه‌رو می‌شوید برای آنکه کشته نشوید و توپ و تانک آنها در شما اثر نکند چه می‌گویید؟»
آن برادر خیلی جدی جواب داد: البته بیشتر به اخلاص برمی‌گردد والا خود عبادت به تنهایی دردی را دوا نمی‌کند. اولاً باید وضو داشته باشی، ثانیاً رو به قبله و آهسته به نحوی که کسی نفهمد بگویی: اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً بدستنا یا پاینا و لا جای حساسنا برحمتک یا ارحم‌الراحمین»
طوری این کلمات را به عربی ادا کرد که او باورش شد و با خود گفت: این اگر آیه نباشد حتماً حدیث است» اما در آخر که کلمات عربی را به فارسی ترجمه کرد، شک کرد و گفت:اخوی غریب گیر آورده‌ای؟»


نماز تن هایی!!
نه اینکه اهل نماز جماعت و مسجد نباشد، بلکه گاهی همینطوری به قول خودش برای خنده، بعضی از بچه‌های ناآشنا را دست به سر می‌کرد، ظاهراً یک بار همین کار را با یکی از دوستان طلبه کرد، وقتی صدای اذان بلند شد آن طلبه به او گفت: نمی‌آیی برویم نماز؟»
پاسخ می‌دهد: نه، همینجا می‌خوانم»
آن بنده خدا هم کمی از فضایل نماز جماعت و مسجد برایش گفت. اما او هم جواب داد: خود خدا هم در قرآن گفته:ان‌الصلوه تنهاء.» تنها، حتی نگفته دوتایی، سه‌تایی.
و او که فکر نمی‌کرد قضیه شوخی باشد یک مکثی کرد به جای اینکه ترجمه صحیح را به او بگوید، گفت:گفته، تن‌ها» یعنی چند نفری، نه تنها و یک نفری . و بعد هردو با خنده برای اقامه نماز به حسینیه رفتند.سوال و جواب
خبرنگار آمده بود و یقه یکی از نیروها را چسبیده بود که مصاحبه کند. از او پرسید: برای چه به جبهه آمدی؟»
در حالی که معلوم بود قصد دارد خبرنگار را سر کار بگذارد، گفت: ‌از سر بدبختی کْرَم (فرزندم). چه می‌دانستم چه خبر است.»
خبرنگار پرسید:‌ الان که از نزدیک جنگ را دیدید چه؟»
گفت: احساس مورشت (لرزیدن) دارم .»

اجاره مغازه یکی از مسائلی است که بیشتر از اجاره‌ی یک ملک مسی با حساسیت‌های خاص روبرو است. شاید مناطق زیادی وجود داشته باشد که بتوان خانه‌های مسی مناسبی در آن‌ها یافته و زندگی کرد؛ اما طبیعتاً درباره‌ی اجاره ملک تجاری نمی‌توان به سادگی هر مغازه‌ای را انتخاب کرد زیرا حساسیت‌های شغلی از اهمیت زیادی برخوردارند و قبل از اجاره مغازه باید آن‌ها را در نظر گرفت.

اجاره یکی از رایج‌ترین قراردادهایی است که در کشور منعقد می‌شود هرچند قانون مدنی به عنوان قانون عام و قانون روابط موجر و مستأجر به عنوان قانون خاص، مهمترین قوانین حاکم در قراردادهای اجاره هستند، برخی افراد، آگاهی چندانی از قوانین نداشته و همین موضوع باعث می‌شود تا گاهی در تنظیم قراردادهای اجاره دچار اشکال شوند.


معیارهای زیر در اجاره کردن یک ملک تجاری بسیار اهمیت دارند

  • کاربری ملک
  • نوع ملک و منطقه‌ی آن
  • متراژ ملک
  • حداکثر بودجه
  • دسترسی‌ها

نکات لازم در قولنامه مغازه

  • مدت اجاره در آن قید شده باشد.
  • در دو نسخه تنظیم شده باشد.
  • به امضای موجر، مستأجر و دو نفر شاهد رسیده باشد.

مدت قرارداد

در قرارداد اجاره مغازه حتماً باید از ابتدا به مدت زمان قرارداد توجه کنید. اگر کسب و کار شما دارای یک برند است و قرار است با این برند مطرح شوید، باید به فکر یک جای بلندمدت باشید؛ زیرا با تغییر مکان درصد زیادی از مشتریان قبلی خود را از دست خواهید داد و ممکن است تحمل ضررهای جبران‌ناپذیری شوید.

این مسئله برای اجاره مغازه در تهران و شهرهای بزرگ اهمیت بیشتری دارد و لازم است که موجر را از قبل در جریان زمان موردنظر خود قرار دهید.

مبلغ اجاره

یک اشتباه بزرگ برخی صاحبان کسب و کارها این است که با حداکثر بودجه‌ای که می‌توانند بپردازند، قرارداد را تنظیم می‌کنند تا بتوانند بهترین مغازه‌ی مورد نظر را اجاره کنند.

اما باید دانست که معمولاً هر سال و با تمدید قرارداد اجاره، مبلغ اجاره افزایش خواهد یافت و اگر شما در دوره‌ی اول قرارداد تمام توان مالی خود را بکار گیرید، در دوره‌های بعدی با مشکل مواجه خواهید شد. بنابراین بهتر است بر روی مبلغی توافق کنید که در دوره‌های بعد در صورت افزایش اجاره بها، بتوانید آن را بپردازید.

شرایط کار

حتماً قبل از بستن قرارداد اجاره مغازه صاحب ملک را از جزییات دقیق شرایط کار و نوع اجناسی که می‌خواهید بفروشید، مطلع کنید. ممکن است صاحب ملک حساسیت‌های ویژه‌ای داشته باشد و مغازه‌اش را تنها برای برخی از کاربری‌ها اجاره دهد.


شغل‌هایی مانند رستوران و فست فود آلودگی‌های خود را دارند و از قبل مؤجر را در جریان این موضوع قرار دهید تا بعداً در حین مدت اجاره با مشکلی مواجه نشوید.

تعمیرات و هزینه های آن

به موجب ماده ۴۸۶ قانون مدنی، تعمیرات و کلیه مخارجی که در عین مستاجره برای امکان انتفاع از آن لازم است به عهده مالک است مگر آن که شرط خلاف شده یا عرف بلد بر خلاف آن جاری باشد و همچنین است آلات و ادواتی که برای امکان انتفاع از عین مستاجره لازم می باشد. بنابراین، در هر مورد برای تعیین مسوول پرداخت هزینه ها، باید ابتدا به قرارداد و سپس به عرف محل رجوع کرد.


تخفیف های تان را به خودرو جدید برای بیمه شخص ثالث انتقال دهید

خیلی ها سال ها تلاش می کنند که با کمترین استفاده از کوپن های بیمه شان تخفیف به دست بیاورند و در تمدید بیمه نامه از آن استفاده کنند اما یکی از مشکلات بزرگ این بود که وقتی کسی ماشین اش را می فروخت همراه با واگذاری بیمه نامه تمام تخفیف هایی که به خاطر رانندگی صحیح و کم خطر به دست آمده بود از بین می رفت. کارشناسان همیشه سعی داشتند که بیمه نامه شخص ثالث را وابسته به راننده کنند و در هنگام ریسک سنجی آن در واقع خطر راننده را عامل اصلی قرار دهند.

البته نوع خودرو در میزان ریسک تاثیر خواهد داشت. خبر خوب اینکه بر اساس اصلاحی که در قانون بیمه شخص ثالث انجام شده از این به بعد در صورت انتقال قطعی مالکیت وسیله نقلیه، انتقال دهنده تا قبل از انقضای مدت اعتبار بیمه نامه می تواند تخفیف وسیله نقلیه منتقل شده را به وسیله نقلیه ازنوع مشابه متعلق به خود یا فامیل های درجه اول خود منتقل کند.

شرکت های بیمه مکلف شده اند سوابق تخفیف نداشتن خسارت وسیله نقلیه منتقل شده را به وسیله نقلیه جایگزین انتقال داده و تخفیف مربوطه را باکسر تخفیف مدت باقی مانده وسیله منتقل شده در بیمه نامه وسیله نقلیه جایگزین اعمال کند. حق بیمه وسیله نقلیه منتقل شده در سررسید بیمه نامه آن بر اساس سوابق بیمه گذار جدید دریافت خواهد شد.

برای دریافت المثنی پول نپردازید

برخی تخلف ها وجود دارد که اگر متقاضیان کمی به حقوق خودشان آشنا باشند از بین خواهد رفت. هر کسی که بیمه نامه شخص ثالث خریده حق دارد آن را گم کند و المثنی رایگان بگیرد. بر اساس قانون، دریافت هر گونه وجهی برای ارائه المثنی بیمه نامه یا گواهی برای بیمه نامه های مفقودی (المثنی) توسط شرکت های بیمه ممنوع است اما برخی نمایندگی های بیمه از اطلاع نداشتن مراجعان از این قانون سوء استفاده می کنند و برای صدور المثنی از آنها مبالغی دریافت می کنند. البته رویه شرکت ها در این زمینه یکسان نیست. بعضی از شرکت ها در ابتدا و برای کوپن اول پولی دریافت نمی کنند ولی در صورت نیاز فرد به کوپن های بعدی از دارنده بیمه نامه وجه دریافت می کنند. دسته بعدی دستورالعملی در این خصوص برای خود تهیه کرده اند و با توجه به مدت باقی مانده از بیمه نامه شخص ثالث وجهی را دریافت می کنند.

این رویه های متفاوت در حالی است که بر اساس اعلام رسمی بیمه مرکزی شرکت های بیمه مجاز نیستند به هیچ وجه پولی از متقاضی صدور المثنی بیمه نامه دریافت کنند. پس اگر بیمه نامه تان گم شد برای المثنی آن پول اضافی نپردازید. در صورت اصرار شرکت های بیمه می توانید از طریق سایت اینترنتی بیمه مرکزی شکایت کنید.


همدان- ایرنا- معاون عملیات سازمان بسیج مستضعفان گفت: تشییع پیکر شهید قاسم سلیمانی از بغداد، کاظمین، کربلا، نجف، مشهد، اهواز، قم، تهران و فردا در کرمان رستاخیزی بزرگ و رفراندومی به معنای واقعی بود که جهان را متعجب کرد.

سردار سالار آبنوش دوشنبه شب در آیین بزرگداشت شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در مسجد جامع شهر ملایر افزود: صاحب‌نظران و کسانی که این حضور بی نظیر مردمی را رصد می‌کردند، متوجه شدند که آمریکا چه خطای راهبردی انجام داده و تمامی آن به نفع جبهه مقاومت است.

وی برگزاری این آیین‌ها را مجلس تجدید بیعت مردم، اعلام وفاداری و بصیرت و اعلام مطالبه انتقام خون سردار رشید اسلام دانست.

سردار آبنوش بیان کرد: ما به شدت به حاج قاسم‌هایی نیاز داریم که ما را حمایت کنند تا در غبار فتنه‌ها راه را گم نکنیم.

معاون عملیات سازمان بسیج مستضعفان با اشاره تاکیدات رهبر معظم انقلاب مبنی بر اینکه دشمن برای سال ۹۸ توطئه‌هایی در سر دارد گفت: نسخه‌ای که دشمن برای ما پیچیده بود، نسخه فشار حداکثری بود.



حاج قاسم در بین مردم مظلوم منطقه به نماد امنیت و پاسدار صلح تبدیل شده بود و این مسئله برای داعش پروران که به دنبال آنارشی در جهان اسلام بودند، سخت گران می آمد.

بزرگا مردا که در زندگی، سردار دلها بود و در شهادت، غمش در نهانخانه دل میلیون‌ها انسان آزاده نشسته است.

حاج قاسم سلیمانی، سرداری بود که اعتبارش را از جایگاه و موقعیت شغلی اش نگرفته بود، بلکه به واسطه حضور در بین مردم، تواضع و جدا نشدن از مردم، همیشه در قلب و روح ملت ایران ماندگار خواهد شد. او جا مانده از شهدای بزرگ دفاع مقدس نبود، بلکه یادگار ارزشمندی بود که هر کجا قدم می‌گذاشت، خاطره و شخصیت سرداران دلیر اسلام در هشت سال دفاع مقدس را به عینه و به صورت واقعی تداعی می کرد. از این رو غم و اندوه امروز، تنها به خاطر شهادت آن سردار رشید سفر کرده نیست، بلکه بدین خاطر است که مردم شهید پرور ایران اسلامی، یادگاریِ پر ارزش خود را از دست داده اند.هر چند مزد مجاهدات های خویش را گرفت، آسمانی شد و میهمان ذات ربوبی شد و این جهان اسلام است که قهرمان بزرگ خود را دیگر در کنار ندارد.

فرزند شایسته ای که مردم ایران و مسلمانان منطقه از لحظه شنیدن فاجعه ترور او، با حیرت و دریغ، نمی‌دانند با اندوه خود چه کنند و چه سازند با این خاری که بر دلشان خلیده است.دلاوری بزرگ و شخصیتی نستوه و خستگی ناپذیر که به سمبل ایستادگی و مقاومت در برابر خون آشامان داعش تبدیل شد، و چون دیواری سترگ، سد راه پیش روی آنان به سوی دیگر سرزمین های اسلامی گردید و نگذاشت جان و مال و نوامیس مسلمانان و تمامی انسان های بی گناه در منطقه ی خاورمیانه از سوریه گرفته تا عراق و آسیای میانه، به زیر چکمه های جنایتکاران تکفیری و اربابان آمریکائیشان به تاراج رود.


http://narenjdl.ir/content/logoshop_ov2_com/wp-content_116/uploads/2020/01/%D8%B3%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D9%84%D9%87%D8%A7-5png


شب چو در بستم و مست از می‌نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم

منزل مردم بیگانه چو شد خانه چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم

غرق خون بود و نمی‌مرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانه شیرین و به خوابش کردم

دل که خونابه‌ی غم بود و جگرگوشه دهر
بر سر آتش جور تو کبابش کردم

زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کند تنم، عمر حسابش کردم.

چرا اذان شیعه با اهل‌سنت تفاوت دارد؟ زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) چگونه بوده است؟

در ابتدا باید دانست اذان از سوی جبرئیل به حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) تعلیم داده شده است. اذانی که در عصر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) برای نماز قرائت می شد به این صورت بوده است: الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لااله الا الله. اشهد ان محمداً رسول الله، اشهد ان محمداً رسول الله. حی علی الصلوه، حی علی الصلوه، حی علی الفلاح، حی علی الفلاح، حی علی خیرالعمل، حی علی خیرالعمل، الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله، لا اله الا الله».[ وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۶۴۴، ح ۹.]متقی هندی در کنزالعمال از معجم طبرانی نقل می کند: کان بلال یؤذن بالصبح فیقول: حَیّ عَلی خیر العمل»[ کنزالعمال:۳۴۲، ح۲۳۱۷۴.]؛ بلال در اذان صبح حیّ عَلی خیرالعمل» می گفت».امّا وقتی عمر زمام خلافت را به دست گرفت، گفت: دَعوا حیَّ عَلی خیرِالعَمل لِئلا یشتغل الناس عن الجهاد فکان أوّل من ترکها»[ الأذان بحی علی خیر العمل: ۲۹.]؛ گفتن حیّ علی خیرالعمل را ترک کنید تا مردم به بهانه این که نماز بهترین عمل است، جهاد را ترک نکنند. او (عمر) نخستین فردی بود که این فصل از اذان را ترک کرد».
محقق شهیر، سعدالدین تفتازانی در شرح مقاصد، و متکلم معروف اشعری به نام علاءالدین قوشجی (متوفای ۸۷۹) می گویند: عمربن خطاب نسبت به سه چیز هشدار داد و گفت: سه چیز در عهد رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) رسمیت داشت و من از آنها بازمی دارم، و انجام دهنده آن را مؤاخذه می نمایم: ۱. متعه ن، ۲. متعه حج، ۳. گفتن حَیّ عَلی خَیرِ العمل».[ شرح مقاصد: ۲۸۳۵، شرح تجرید قوشجی: بحث امامت.]
ازاین‌رو اهل‌سنت، به دلیل حذف حی علی خیرالعمل» در اذان و اضافه کردن الصلاة خیر من النوم» در اذان نماز صبح، مورد نقد قرار دارند.
و اما درباره شهادت بر ولایت امام علی(علیه السلام) در اذان شیعه، باید توجه داشت عبارتی از اذان کاسته نشده و بنابر نظر علمای شیعه نباید کسی این شهادت را به نیت اذان بگوید.
محقق قمی (متوفی ۱۲۳۱هـ.) می نویسد: اگر شهادت به ولایت به قصد استحباب باشد نه به قصد جزئیّت اشکالی ندارد، زیرا در اخبار مطلقه وارد است که هرگاه یادی از محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) نمودید، خدا را یاد کنید و هرگاه یادی از رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نمودید، علیّ ولیّ الله» بگویید.[ الغنائم، ج ۲، ص ۴۲۳.]
رهبر معظم انقلاب نیز معتقد است: گفتن اشهد ان علیاً ولی الله به عنوان شعار تشیع خوب و مهم است و باید به قصد قربت مطلقه گفته شود، ولی جزو اذان و اقامه نیست».[ اجوبه الاستفتاآت.]
ممکن است کسی بپرسد: اصلاً چرا این جمله مطرح شد؟ در جواب باید گفت: بنی امیه تمام تلاش خود را به کار بردند تا نام و آثار حضرت علی(علیه السلام) محو شود. شیعه برای زنده نگه داشتن نام علی و ولایت آن حضرت در طول تاریخ با همه تلاش، با ذکر جمله ی اشهد ان علیاً ولی الله» و امثال آن، مانع موفقیت دشمن شده است.
فخر رازی در تفسیر سوره فاتحه، در مسأله فقهی جهر به بسم الله» می گوید: علی(علیه السلام) بسم الله الرحمن الرحیم را در نمازها بلند می گفت و بر بلند گفتن تأکید داشت. وقتی که حکومت و دولت به بنی امیه رسید، آنان از بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم» ممانعت کردند و در این ممانعت بسیار تأکید داشتند و علت اصلی ممانعت آنها این بود که آنان سعی داشتند آثار علی(علیه السلام) را از بین ببرند. بعد می گوید: دلایل عقلی موافق نظر ما است و عمل حضرت علی هم کمک ما است و هر کس علی را امام دین خود کند، در دین و جان خود به ریسمان ناگسستنی چنگ زده است».[ مستمسک العروة الوثقی، ج۵، ص ۵۴۵؛ تفسیر کبیر، ج ۱، ص ۱۶۰، چاپ استانبول.]
البته برخی از متون حدیثی گواه بر این نکته است که گویا از دوران رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، برخی از اصحاب در اذان بر شهادت امیرمؤمنان(علیه السلام) اصرار داشتند.
شیخ عبدالله مراغی مصری نقل می کند: سلمان فارسی در اذان و اقامه شهادت به ولایت علی(علیه السلام) را بعد از شهادت به رسالت در زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می گفت».
شخصی بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شد و عرض کرد: ای رسول خدا! چیزی شنیدم که تاکنون نشنیده بودم. پیامبر فرمود: چه شنیده ای؟ عرض کرد: سلمان در اذان بعد از شهادت به رسالت، شهادت به ولایت علی(علیه السلام) می دهد؟ حضرت فرمود: خیر شنیدی».
همو روایت کرده است: شخصی بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شد و عرض کرد: ای رسول خدا! ابوذر در اذان بعد از شهادت به رسالت، شهادت به ولایت علی(علیه السلام) داده و می گوید: اشهد انّ علیاً ولیّ الله؟». حضرت فرمود: همین طور است، آیا فراموش کرده اید گفتار روز غدیر را من کنت مولاه فعلیّ مولاه؟» هر کس عهد بشکند بر خود ضرر کرده است»[ رضوانی، شیعه شناسی، ج ۲، ص۳۹۳.].

در رابطه با امام زمان(عج)، دعاها و زیارت هاى فراوانى نقل شده که در کتب ادعیه موجود است و در کتابى به نام صحیفه مهدیه نیز گردآمده و به بعضى از این دعاها و زیارت ها اشاره مى شود.۱. دعاى ندبه؛ مهم ترین دعاها در عصر غیبت، دعاى ندبه است که سفارش فراوانى به خواندن آن شده است.صدرالاسلام همدانى در کتاب تکالیف الأنام مى گوید: از خواص دعاى ندبه این است که اگر در جایى با حضور قلب و اخلاص تمام و توجه به مضامین عالى آن خوانده شود، عنایت و توجه امام زمان(عج) را به آن مکان جلب مى کند، بلکه آن حضرت در آنجا حضور مى یابد، چنان که در بعضى جاها اتفاق افتاده است[۱].علامه مجلسى نیز در کتاب زاد المعاد با سند معتبر از امام صادق (علیه السلام) نقل مى کند: قرائت دعاى ندبه در اعیاد چهارگانه: روز جمعه، عید فطر، عید قربان و عید غدیر» مستحب است»[۲].۲. دعا براى ظهور امام زمان(عج) در روز جمعه؛ شیخ طوسى آن را در مصباح المتهجد نقل کرده است: اللهم اجعل صلاتک و صلواتِ ملائکتکَ و رُسُلِکَ على محمد و آل محمد وعجِّل فَرَجهم» یا بگوید: اللهم صل على محمد و آل محمد و عجّل فرجهم»[۳].۳. صلوات ضرّاب اصفهانى؛ اللهم صل على محمد سید المرسلین و خاتم النبیین. اللهم و صل على ولیّکَ المُحیى سنّتک القائم بامرک.». این دعا در چند کتاب از کتاب هاى معتبر و با سندهاى معتبر روایت شده است و همیشه مى توان آن را خواند[۴].۴. صلوات بر امام زمان(عج)؛ اللهم صل على ولیک و ابن اولیائک الّذین فرضت طاعتهم. الهم انتصر به لدینک وانصر به اولیائک و اولیاءه.»[۵].۵. دعاى فرج الهى عظم البلاء»؛ مرحوم کفعمى در کتاب البلد الامین دعایى را بر حضرت امام زمان(عج) نقل مى کند که آن حضرت این دعا را به مردى زندانى یاد داد و بعد از خواندن، او از زندان آزاد شد: الهى عظم البلاءُ و بَرِحَ الخفاءُ وَانکَشَفَ الغطاءُ وانقطع الرّجاء.»[۶].۶. دعاى افتتاح؛ اللهم انّى افتتح الثّناء بحمدک و انت مسددٌ للصواب بمنّک.» علامه مجلسى مى گوید: با سند معتبر روایت شده که امام عصر(عج) خطاب به شیعیان فرمود: این دعا را در تمام شب هاى ماه مبارک رمضان بخوانید ؛ زیرا فرشتگان به آن گوش فرا مى دهند و براى خواننده این دعا، طلب بخشش مى کنند»[۷].
۷. حضرت صادق (علیه السلام) در روایتى به یکى از اصحابش فرمود: در زمان غیبت، دعاى غریق بخوانید. راوى پرسید: دعاى غریق چگونه است؟ حضرت فرمود: این چنین است: یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبى على دینک»[۸].۸. زراره از امام صادق (علیه السلام) پرسید: اگر من زمان غیبت امام زمان(عج) را درک کردم و در آن زمان واقع شدم، چه کارى انجام دهم؟ حضرت فرمود: اى زراره! اگر این زمان را درک کردى، پیوسته این دعا را بخوان:اللهم عرفنى نفسک فاِنّک أن لم تعرفنى نفسک لم أعرف نبیک، اللهم عرفّنى رسولک فاِنّک اِن لم تعرفّنى رسولک لم أعرف حجّتک ؛ اللّهم عرفنى حجتک فانّک ان لم تعرفّنى حجتک ضللت عن دینى»[۹] ؛ خدایا! خودت را به من بشناسان، چون اگر خویش را به من نشناسانى پیامبرت را نمى شناسم. خدایا! فرستاده ات را به من بشناسان، چون اگر او را به من نشناسانى، حجتت را نمى شناسم، خدایا! حجت خود را به من بشناسان وگرنه گمراه خواهم شد و از دینم منحرف مى گردم».۹. دعاى عهد؛ اللهم ربّ النور العظیم وَ ربَّ الکرسى الرفیع.» ؛ امام صادق (علیه السلام) در مورد این دعا مى فرماید: هر کس چهل صبح این دعا را بخواند از یاوران حضرت قائم(عج) خواهد بود و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خداوند او را از قبر بیرون مى آورد تا در خدمت آن حضرت باشد و حق تعالى به هر کلمه از این دعا هزار حسنه به او عطا مى کند و هزار گناه او را مى بخشد»[۱۰].۱۰. زیارت آل یاسین که داراى مضمون عالى و محتواى ارزنده اى است. این زیارت مورد تأکید امام زمان(عج) است و خود مى فرماید: هرگاه خواستید توجه کنید به وسیله ما به سوى خداوند و به سوى ما - چنان که خداى تعالى فرموده است - چنین بگویید: سلام على آل یاسین، السلام علیک یا داعى الله و ربّانى آیاته.»[۱۱].۱۱. دعاى سلامتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف؛ اللهم کن لولیک.» ؛ شیخ عباس قمى در مفاتیح الجنان این دعا را در اعمال شب ۲۳ ماه مبارک رمضان ذکر کرده است.۱۲. دعاى اللهم ارزقنى توفیق الطاعه و بعد المعصیه.»؛ این دعا در مفاتیح الجنان شیخ عباس قمى آمده است[۱۲].
پی نوشت ها[۱]. تکالیف الأنام فى غیبة الامام، ص ۱۹۷.[۲]. زاد المعاد، ص ۴۹۱.[۳]. مصباح المتهجد، ص ۲۸۴.[۴]. همان، ص ۴۰۶ ؛ البلد الامین، ص ۱۲۰ ؛ دلائل الامامة، ص ۵۴۹.[۵]. مصباح المتهجد، ص ۴۰۵.[۶]. البلد الامین، ص ۶۰۷ ؛ مزار شهید، ص ۲۳۱.[۷]. زاد المعاد، ص ۱۱۰ ؛ مصباح المتهجد، ص ۵۷۷.[۸]. براى مطالعه بیشتر ر.ک: اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۵، ح ۶ ؛ مهج الدعوات، ص ۳۹۶.[۹]. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۴۶، ح ۷۰ ؛ جمال الاسبوع، ص ۳۱۴.[۱۰]. مفاتیح الجنان، ص ۱۰۶۱ ؛ زادالمعاد، ص ۴۸۸ ؛ البلد الامین، ص ۱۲۴.[۱۱]. مفاتیح الجنان.[۱۲]. ر.ک: مکیال المکارم در فوائد دعا براى حضرت قائمعج، سید محمد تقى موسوى اصفهانى، ج ۲.
حضرت مهدی (علیه السلام) در عرصهء جهانی تحولاتی بنیادین ایجاد می کند. کار آن حضرت همه اش با کرامت ومعجزه درست نمی شود، بلکه خداوند یارانی را برای نصرت او ذخیره کرده وبا یاری آنان کارها را پیش می برد. یاران خاص حضرت، ۳۱۳ نفر وبه تعداد اصحاب پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در جنگ بدر است. پنجاه نفر از این تعداد را ن تشکیل می دهند. اینان از بهترین وزبده ترین افراد بشر هستند وقدرت اجرایی بسیار بالایی دارند وهرکدام قدرت ادارهء مملکتی را دارا هستند. روایات از آنان به عنوان رجال الهی، پرچمداران، امرا، وزرا، تقبا، خواص، حاکمان الهی ومانند آن یاد کرده است واین تعبیرها ماهیت حقیقی آنان را روشن تر می سازد. آنان بار سنگین مسئولیت کارگزاری را از جانب مهدی (علیه السلام) بر دوش می کشند. آنان مأموریتهای متعددی در رکاب امام زمانشان دارند که جنگ با ستمگران عالم، مبارزه با انحرافات وبرداشتهای نادرست از دین وتبیین درست معارف دینی، عمران وآبادی کشورها وبرقراری عدالت در حوزه های مأموریتی آنها از آن جمله است. ویژگیهای آنان در سه محور ویژگیهای ظاهری، ویژگیهای نفسانی ومعنوی وویژگیهای عملی ورفتاری قابل بررسی است. مشخصات ظاهری، جوان بودن، توانایی بدنی، سیما وقد واندازه از جمله ویژگیهای ظاهری آنان است. ایمان، طهارت وتقوا، علم ومعرفت، عرفان، معنویت، بصیرت، قدرت روحی وصبر وشکیب وروحیهء شهادت طلبی از جمله ویژگیهای نفسانی آنان است. سادگی وبی پیراگی، جدیّت در کار وتلاش روزانه، ساده زیستی، ولایتمداری، نظم وانضباط وروحیهء تشکیلاتی داشتن، اتحاد وانسجام وبرادری، روحیه حماسی وسلحشوری وعبور از موانع وعدالت ورزی از جمله ویژگیهای عملی ورفتاری یاران خاص مهدی است. خلاصه اینکه آنان در همه ویژگیهایی که برای ادارهء جهان لازم است بی نظیرند وبه تعبیر علی (علیه السلام) لم یسبقهم الاوّلون ولا یدرکهم الاخزون». شما هم ابتدا باید این ویژگیها و خصایص را در خود زنده کنید و فرقی نمی کند که دارای چه تخصص و تحصیلاتی هستید. در مرحله بعد است که می توانید نوع خدمت رسانی و یاری گری خود را مشخص سازید.
۱ . منظور از چله و چله نشینی، آن است که انسان چهل روز با مراقبت و مواظبت به یاد حق و ذکر و عبادت و توجه به او مشغول باشد و امور غیر ضروری و غیر لازم را که باعث پراکندگی خاطر و تفرقه فکر می گردد و در حد امکان ترک نماید و همه اندیشه و فکرش خداوند و یاد او و اطاعت او باشد . چله نشینی به این معناست که انسان در مدت چهل روز کمال مراقبت و توجه به خداوند را داشته باشد و سعی بلیغ در ترک گناهان و دوری از محرمات الهی داشته باشد و در این مدت با یاد الهی وذکر او و عبادت خالصانه شبستان وجودش را از نور و صفا لبریز سازد و زمینه تابش انوار الهی و درخشش آفتاب فطرت را در درون خویش فراهم آورد .
۲ . آثار چله نشینی بستگی کامل به زمینه های موجود در انسان و اراده و توجه و همت و اخلاص او دارد که به حسب افراد از شدت و ضعف برخوردار است ولی به هر حال در این مدت، قلب انسان نورانی و با صفا می گردد و مطالب ظریف و عالی معنوی و معارف دین را بهتر و عمیقتر می فهمد و درک می کند و زمینه برای عروج معنوی و تعالی روح انسان فراهم می گردد.
۳ . چله نشینی بریدن از مردم و شانه خالی کردن از مسؤولیت های اجتماعی و شرعی و انسانی نمی باشد و مهم این است که انسان در میان اجتماع باشد و از خود مواظبت و مراقبت نماید و بر خود مسلط باشد چون گاهی خدمت به مردم و گشودن گرهی از کار آنها و گرفتن دست انسانی درمانده و بیچاره اثرش از ده ها چله نشینی بیشتر و عمیقتر است. در راه بندگی خدا هیچ عنصری مانند عمل به واجبات الهی و دوری از محرمات نقش آفرین نمی باشد و در سلوک راه بندگی نماز و توجه به آن و اهمیت دادن به آن نقش ویژه ای دارد.
۴ . نکته ای که باید به آن توجه داشته باشید این است که توجه به خدا و اخلاص دارای مراتب فراوانی است که به حسب میزان معرفت و ظرفین انسان ها متفاوت است . بنا بر این مرتبه ضعیف و کم توجه و حتی بی توجه ان نیز دارای آثار مطلوب و مثبتی است
۵ . بنابر این توجه به خدا و اخلاص در مدت ۴۰ روز هر چند با اکراه نفس نیز باشد دارای اثر و نتیجه است و معمولا این اکراه در شروع کار در اوایل آن است ولی با گذشت زمان خود نفس امادگی برای این عمل را پیدا کرده و نرمش نشان می دهد و از مقاومت و لجاجت دست می کشد و شیرینی و گوارایی عمل و عبادت را ظاهر می سازد .
آنچه در اسلام توصیه شده مهربانی و لطف در میان اعضا خانواده است و در آیات و روایات درباره خوش اخلاقی و رسیدگی مردان نسبت به خانواده سفارشات بسیاری شده است. سیره خود پیامبر(ص) و امامان(ع) و بزرگان ما همگی نیکی و محبت به همسر و فرزندان بوده است و برای مردانی که بداخلاقی دارند مجازات فشار قبر فراوانی قرار داده شده است.
درمورد زدن زن، کیفیت و جایگاه آن در نظام حقوقی اسلام، شایسته است که با دقت و حوصله مندی تمام؛ مستند این حکم (نسا: ۳۴) را مورد بررسی و مطالعه قرار بدهیم: درباره آیه شریفه الرجال قوامون علی النساء» باید معنای آن را به درستی فهم نمود. در این رابطه باید ابتدا درک درستی از قوام» بودن مرد و دایره شمول آن داشت، تا بتوان به دلیل و فلسفه آن راه یافت. بنابراین در اینجا سه نکته باید روشن شود: معنا، گستره و حکمت.
الف ) در رابطه با معنای کلمه قوام» آمده است: القوام من القیام و هو اداره المعاش»؛ یعنی، قوام»، مشتق شده از قیام» و آن به معنای اداره امور زندگی است، (تفسیر المیزان، ج ۴، ص ۲۱۵).
ب ) گستره این حکم محدود به روابط خانوادگی است. به عبارت دیگر این آیه، بیانگر برتری مطلق مرد نسبت به زن نیست و تنها مسؤولیت مرد در سرپرستی کانون خانواده را بیان نموده و به دنبال آن، به برخی از توابع این مسؤولیت (مانند وم تأمین نیازهای اقتصادی خانواده ) اشاره می کند.
ج ) فلسفه این حکم آن است که به طور طبیعی مرد، توانایی بهتری برای اداره خانواده و تأمین نیازمندی های آن دارد. از طرف دیگر زن نیازمند محیطی امن همراه با آسایش کافی است تا در پرتو آن، بتواند به انجام وظایف دیگری که در نظام آفرینش بر عهده او قرار داده شده است (مانند حمل، رشد و تربیت فرزند و.) بپردازد. بنابراین ریاست و مسؤولیت مرد و در راستای آن تلاش برای اداره و تأمین نیازهای خانواده , نه تنها امری شرعی؛ بلکه حقیقتی تکوینی و متناسب با نظام خلقت زن و مرد است. آیه فوق پس از آنکه اعلام می دارد قوام زندگی زن یعنی مسؤولیت اداره و تأمین نیازهای او بر عهده مرد است، دستوراتی را در رابطه با چگونگی برخورد با برخی از مشکلات احتمالی در روابط زوجین بیان می دارد. در این رابطه نکاتی چند شایان توجه است:
۱- دستورات صادره در این آیه در مورد نشوز است و نشوز آن است که زن در مقابل تکالیف اختصاصی اش یعنی تمکین و عفاف، بدون هیچ عذر موجهی سرپیچی نماید. جالب این است که اگر زنی از انجام کارهای خانه، بچه داری و . سر باز زند شارع مقدس هیچ حقی برای مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نمی تواند در این موارد واکنش نشان دهد. بنابراین آیه فوق در رابطه با بسیاری از مسائل اختلافی زوجین ساکت است و هیچ حقی برای مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نمی تواند در این موارد واکنشی نشان دهد. بنابراین آیه فوق در رابطه با بسیاری از مسائل اختلافی زوجین ساکت است و هیچ حقی برای مرد جز در دو مورد فوق که زن با پیمان ازدواج تعهد به آنها را ملتزم شده صادر نکرده است.
این نوع پدیده ها همیشه و در طول تاریخ بوده است و بطور خاص نمی توان آن را از علایم ظهور دانست ! چون ما الان در ولی اهمیت موضوع ارتباط این نوع پدیده ها با ظهور است. قبل از اینکه به حوادث مربوط به اوضاع اخیر اشاره کنیم، این نکته را بگوییم که ما پیش از ظهور امام عصر (عج) دو نوع علامت داریم؛ اول علائم حتمی و دوم علائم غیرحتمی ظهور.علائم حتمی ظهور مثل خروج سفیانی، یمانی، قتل نفس زکیه و صیحه آسمانی هستند که ظهور امام عصر (عج) در گرو این علائم است و زمانی که این علائم حاصل شود، ظهور امام، حتمی خواهد بود. سایر علائمی که ذکر می‌شود، علائم غیرحتمی است. در روایتی که از امام علی (ع) نقل شده حدود ۴۰ علامت ذکر شده است. علائم غیرحتمی همانطور که از اسمش پیداست، علائمی هستند که در پی آن علائم امکان دارد ظهور اتفاق بیفتد و ممکن است ظهور اتفاق نیفتد؛ یعنی ظهور امام عصر (عج) در گرو این علائم نیست. ممکن است علائم به وقوع بپیوندد، اما امام (عج) ظهور کنند و ممکن است علائم اتفاق نیفتد، اما امام (عج) ظاهر شوند. به همین جهت از آن‌ها به علائم غیرحتمی تعبیر کردند. پس اگر علائم غیرحتمی اتفاق افتاد، ولی امام ظهور نکردند، نباید بگوییم چرا آقا نیامدند؟ چون این علائم حتمی نیست و ظهور در گرو این‌ها نیست.
علائم ظهور اعم از حتمی و غیرحتمی اینطور نیست که همیشه متصل به ظهور باشند. علامت وجود دارد، اما لازم نیست حتماً متصل به ظهور باشد. ممکن است علائم آشکار شود، اما صد‌ها سال بعد ظهور رخ دهد. مانند سقوط حکومت عباسی که یکی از علائم ظهور است و حدود ۸۰۰ سال قبل و در سال ۶۵۶ هجری قمری حکومت عباسی سرنگون شد، اما هنوز ظهور اتفاق نیفتاده است. برخی علائم مثل صیحه آسمانی متصل به ظهور هستند و ممکن است مثلاً ۳ ماه قبل از ظهور باشد یا مثلاً ظهور سفیانی که با ظهور امام (عج) نزدیک به ۹ ماه فاصله دارد یا خروج یمانی و قتل نفس زکیه که به ظهور امام متصل هستند.بسیاری از مسائل مانند بیماری‌ها که اکنون شاهدش هستیم، جنبه قطعی ندارد. وقتی این علائم را می‌بینیم، نمی‌توانیم بگوییم بعد از این علائم ظهور اتفاق می‌افتد. علائمی که در روایات است نمی‌توانیم تطبیق قطعی بدهیم. البته به عنوان احتمال می‌توان گفت، اما به عنوان قطع خیر.نکته دیگر اینکه حوادث مرتبط با قبل از ظهور امام زمان (عج) مانند بهم ریختگی بهداشت، امنیت، اقتصاد، وضع اعتقادات و دیانت مردم، ضعف حکومت‌ها، کشتار و. ارتباطی با حاکمیت امام زمان (عج) ندارد؛ یعنی این رخداد‌ها برای قبل از حکومت امام (عج) است و نمی‌توانیم این‌ها را به حساب ظهور بگذاریم. این موارد مربوط به حکومت‌های ظالم است که بر اثر جنایت‌های آن‌ها و برخی امور دیگر چنین مشکلاتی برای جامعه رخ می‌دهد. درباره تحولات جهانی قبل از ظهور، می توان به وضع دینی مردم و مساجد، فقها، ضعف اعتقادات، مسائل اقتصادی مردم، وضع اخلاقی، عواطف انسانی، انتشار اعمال مخالف عفت، آرزوی کمی فرزند، کم شدن مرد‌ها در جامعه، نبود امنیت راه‌های دریایی، زمینی، هوایی، اتفاقات و جنایات وحشتناک و فشار بر مسلمانان، کشتار و قتل، نبود پناهگاه برای مستضعفان، کمبود باران و بارندگی در غیرموقع، گرانی، فقر و فساد بازار پو. اشاره کرد. به دو نکته که مربوط به شرایط کنونی است، اشاره می‌کنیم. شما ببینید هر روز در یک گوشه‌ای از جهان مخصوصاً مسلمانان گرفتار قتل می‌شوند؛ یک روز در هند، یک روز در عراق و افغانستان و . بالاخره این اوضاع کشتار، ناامنی‌ها و جنگ‌ها در روایات آمده است. از پیامبر اکرم (ص) روایت داریم که ۴ فتنه در آخرامان است؛ فتنه اول: خون مباح می‌شود، فتنه دوم: گرانی زیاد می‌شود، فتنه سوم: بی‌ارزش شدن خون‌ها، اموال و فروج (نوامیس) و فتنه چهارم که از همه بدتر است و فتنه کر و کوری که عالمگیر است و همانند حرکت کشتی در دریاست و یک موج و صدای وحشتناک تولید می‌کند که شام و عراق و . را در بر می‌گیرد. مثال دیگر درباره واقعه حره» است که یزید در زمان امام حسین (ع) به راه انداخت و ۱۰ هزار نفر را کشت و به نوامیس مسلمانان در مدینه تعدی و کرد. حال در روایات مطرح می‌شود که حوادثی مثل واقعه حره در برابر حوادث آخرامانی هیچ است. روایت دیگری است که می‌گوید ظهور امام عصر (عج) محقق نمی‌شود؛ مگر اینکه دو ثلث مردم کشته شوند یا روایت دیگر می‌گوید که نُه دهم مردم کشته می‌شوند. البته این‌ها حتمیات نیست، ممکن است اتفاق نیفتد. از مجموع روایات بر می‌آید که خونریزی و کشتار زیادی رخ می‌دهد و این کشتار از کجا شروع می‌شود، چه کسانی پشت پرده هستند و به کجا ختم می‌شود، خیلی مشخص نیست. ولی به هر حال وقتی انسان‌های جانی دنیا را اداره کنند که منافعشان برایشان مهم باشد و جان مردم برایشان بی‌ارزش باشد، مشخص است که دست به کشتار هم می‌زنند.جنبه دیگر قضیه این است که کشتار مردم گاهی بر اثر جنگ است که روایات متعددی دارد، اما گاهی بر اثر جنگ نیست، مرگ است که از آن در روایات به موت الابیض» تعبیر شده است. در روایتی از امام علی (ع) درباره مرگ سفید سؤال می‌کنند. امام فرمود: ۲ نوع مرگ قبل از ظهور است؛ نوع اول مرگ سفید و نوع دوم مرگ قرمز. بعد امام بیان کرد: مرگ قرمز به معنای کشتاری مثل جنگ است، اما موت الابیض» مثل طاعون است. در برخی روایات امیرالمؤمنین (ع) درباره حوادث ظهور گفتند؛ کشتار‌های وحشتناک یا در روایت دیگر کشتار‌های سریع یا فجیع، قتل‌هایی با زجرکشی و دردآور که تند تند مرگ‌های سریع رخ می‌دهد و طاعون شدید فراگیر می‌شود. از امام باقر (ع) روایت داریم که امام (عج) ظهور نمی‌کند، مگر با فراگیر شدن ترس و طاعون.
در روایت دیگری است که امام (عج) زمانی خروج می‌کند که مردم دیگر مأیوس شوند. البته نمی‌خواهم بر شرایط کنونی کشور تطبیق دهم، اما شما نگاه کنید مردم چطور در برابر یک بیماری که می‌گویند خطرش از زکام کمتر است به هراس افتاده و تمام کشور را درگیر کرده است.از امام کاظم (ع) روایت داریم که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: از علائم ظهور و قیامت، مرگ‌های ناگهانی و جذام، یعنی بیماری‌های واگیردار است. از علائم دیگر اینکه انسان بدون درد بمیرد، فرض کنید یک تب مختصر می‌کند و می‌میرد. در روایت دیگر به صاعقه‌های آخرامان اشاره شده است. صاعقه» یعنی در کما رفتن و اینکه احساس و درکی از چیزی ندارد که بر اثر صدای وحشتناک یا مسائل دیگر رخ می‌دهد. الان ببینید به خاطر ویروس کرونا همه مساجد حتی مسجدالحرام تعطیل شده است یا تعداد معدودی حضور دارند. مسجدالحرامی که عزت مسلمانان است و ۶ میلیون نفر در آن جا می‌گیرد. ایران اسلامی هم یکی از ۱۰۰ کشوری است که درگیر این ویروس شده است. حوزه‌های علمیه در ایران و عراق تعطیل شده است. در کشور‌های اروپایی مراکز و تجمعات تعطیل شده است. ممکن است این موضوع همان اموری باشد که در روایات به آن اشاره شده است. در روایت داریم که اگر حج تعطیل شود، خدا به آن‌ها امان نمی‌دهد. قبل از ایام ظهور، صحبت از کشتار و خونریزی در اعمال حج هست که بعضی بر فاجعه منا تعبیر می‌کنند و البته این هم احتمالی است. یا مسأله تعطیلی نماز جماعات هیچ دلالتی بر علائم ظهور ندارد. خود ائمه (ع) گاهی که امراضی مثل وبا یا طاعون شیوع پیدا می‌کرد، درخواست لغو تجمعات را می‌دادند. فرض کنید حرم مطهر امیرالمومنین (ع) یا آستان حضرت معصومه (س) و حرم حضرت امام رضا (ع) بسته شود. این موجب نمی‌شود که امام رضا (ع) یا هر امام دیگری موقعیت شفاعتش را از دست بدهد. به هر حال حرم ائمه (ع) از کعبه که بالاتر نیست. خانه خدا را هم گاهی برای رعایت مسائل بهداشتی می‌بندند.در هر حال ما باید در برابر این حوادث، شکیبا و صبور باشیم تا از این امتحان با سربلندی بیرون بیاییم. یادمان نرود که خداوند در برابر حوادث طبیعی برای ما راه گذاشته، دعا مشخص کرده و اگر به این مسائل معنوی توجه کنیم، خداوند بلا را دور می‌کند و اگر مقدر است که این قضایا منتهی به ظهور شود، منشأ امیدواری برای همه ماست.

آشنایی با امام زمان(عج)

کتاب آشنایی با امام زمان (عج) ترجمه بخش سوم کتاب ارزشمند اعیان الشیعه» از علامه بزرگوار سیّد محسن جبل عاملی است. این کتاب در هفت فصل به شرح زیر تدوین شده است:در فصل اول، زندگی نامه حضرت مهدی(عج) و نیز ویژگی های جسمانی و خلق و خوی و سیره عملی آن حضرت مورد بررسی قرار می گیرد؛ در فصل های دیگر به مسأله غیبت و وقایع دوران غیبت صغری و معرفی نایبان خاص امام(عج)، شباهت های مختلف امام زمان(عج) به پیامبران الهی، مسأله امامت و زنده بودن و قیام حضرت مهدی(عج) پرداخته می شود.

خورشید مغرب

کتاب  خورشید مغرب» سالها پیش  به قلم محمدرضا حکیمی با هدف تبیین ابعاد مختلف معارف مهدویت تألیف شده است. نویسنده با قلمی روان و شیوا همچنین  استدلال هایی محکم و معتبر به شبهات و سؤالاتی  پاسخ داده که از طرف افراد مختلف، از جمله علمای مذاهب گوناگون مطرح شده و مطالبی را بیان می کند. از جمله مباحثی که در این اثر به صورت نسبتا مبسوط به آنها پرداخته شده است؛ می توان به مسأله تولد امام مهدی(عج) از طریق بررسی اقوال مختلف، شرایط دوران ولادت و کسانی که موفق به دیدار آن حضرت در روزهای نخستین تولد شدند، تبیین سیرت و شمایل حضرت مهدی(عج) آن گونه که در روایات شیعه و سنی وارد شده است یا امام مهدی(عج) در کتب پیشینیان و نیز مسلمانان به ویژه در قرآن کریم اشاره کرده است.

 موضوعاتی از جمله مسأله طول عمر، انتظار، ضرورت حاکمیت احکام دینی در این کتاب به صورت مناسب بحث و بررسی شده است.

سفیران امام

کتاب سفیران امام» اثر عباس راسخی نجفی به معرفی نایبان چهارگانه حضرت حجه بن الحسن (عج) و بررسی مقام ایشان پرداخته است. نویسنده با استناد به روایات و به شیوه تاریخی - گزارشی، نخست هر یک از سفیران امام را به اجمال معرفی می ‏کند و وظایف آنان را شرح می‏  دهد؛ سپس به طور تفصیلی به شرح حال نایبان چهارگانه می‏ پردازد و توقیعات صادر شده از جانب امام زمان (عج) را در دوره نیابت هر یک از نواب نقل می‏ کند. در بخشی از کتاب، مباحثی درباره ویژگی‏های خاص امام و عرضه شدن اعمال مردم بر ایشان مطرح شده است.

راز طول عمر امام زمان(عج) از دیدگاه علوم و ادیان

  راز طول عمر امام زمان(عج) از دیدگاه علوم و ادیان علی اکبر مهدی‌پور، کتاب دیگری درباره امام زمان(عج) است. این اثر پژوهشی به مسئله طول عمر امام زمان (عج)  می پردازد و به شیوه گزارشی و تحلیلی نوشته شده است. مولف، نخست با بررسی مسئله طول عمر در گیاهان، حیوانات و انسان و تلاش‏های علمی صورت گرفته برای افزایش طول عمر انسان، عوامل طول عمر را از دیدگاه علم بر می‏شمارد.  با مرتبط و عجین دانستن طول عمر با جوانی پایدار و ذکر نمونه‏ هایی از این مسئله و نیز بیان استثناهای جهان نباتات، جانداران و انسان‏ها از نظر طول عمر و با اشاره به مسئله زمستان خوابی در حیوانات و رازهای نهفته در آن، عمر طولانی را از نظر علمی امری ممکن معرفی می‏ کند.با بررسی مسئله طول عمر از طریق اعجاز، دیدگاه ادیان آسمانی را در مورد آن بیان و نمونه‏ های عمر طولانی را در کتب آسمانی و احادیث شیعه و سنی نقل می‏ کند. مولف در این کتاب کوشیده با استفاده از منابع علمی و روایی و با اثبات امکان طولانی بودن عمر به برخی شبهه‌ه‏ا درباره عمر حضرت مهدی (عج) پاسخ دهد.

جهانی شدن فرهنگ مهدوی

جهانی شدن فرهنگ مهدوی» اثر زینب متقی زاده تلاش می کند  ارتباط میان دو مقوله بسیار مهم و حساس، فرهنگ مهدوی و جهانی شدن را بیان کند.بی گمان امروزه تبیین زوایای حکومت جهانی حضرت می تواند جذابیت های خاص خود را برای علاقه مندان به مباحث نو داشته باشد. این اثر با عناوینی چون کلیات و چارچوب نظری فرهنگ مهدوی و چشم انداز آینده بشر، جهانی شدن، ویژگی ها، ابعاد و پیامدها، چالش ها و فرصت های فرهنگ مهدوی در عصر جهانی شدن در چهار فصل تدوین شده  است.


اگر مهدی زهرا باز گردد

جهان آیینه اعجاز گردد

سرم را پیش پایش می گذارم

که با خاک رهش دمساز گردد

فرا رسیدن نیمه شعبان پیشاپیش مبارک

***************

اى وارث ذوالفقار مولا برگرد

اى نور دو چشم آل طاها، برگرد

ما شعله به شعله سوختیم از غم یاس

اى منتقم حضرت زهرا، برگرد

نیمه شعبان گرامی باد

***************

ما غایبیم

او منتظر آمدن ماست

میلاد امام عصر و نیمه شعبان مبارک

*************

اس ام اس و پیام تبریک نیمه شعبان؛ شعر و تبریک رسمی میلاد حضرت حجت (عج)


نیمه شعبان سرود زندگی است

نیمه شعبان فرار از بردگی است
نیمه شعبان سلامی از خــــدا

بر همه افراد شهر بنــدگی است . . .

تولد حضرت مهدی (عج) بر شما مبارک


مرا به غیر تو نبود پناه مهدی جان

که من گدایم و هستی تو شاه مهدی جان

در انتظار تو شام ها گذشت عمر عزیز

نگشت حاصل من غیـر آه مهـدی جان


یک پرسش ساده کلید قفل دل شد

آیا تو مولای خودت را دوست داری؟

آیا به یاد یوسف تنهای زهرا

در غیبتش خونین دل و چشم انتظاری  ؟

نیمه شعبان مبارک


با سلام ودرود

نوروز، نماد جاودان نو شدن است

تجدید جوانی جهان کهن ست

زین همه خوب‌تر که هر نو شدنش

یادآور نام پاک ایران من است.

در سال نو، ۳۶۵ روز سلامتی، شادی، دوستی، برکت، عشق و بهترین هر آنچه که آرزومندید، را برای شما آرزومندم


زلال‌ترین شبنم شادی را همیشه بر لبانت آرزو دارم
نه برای امروزت، بلکه برای فردای هر روزت…
عیدت مبارک


لحظه‌ای که سال تحویل می‌شه
تنها لحظه‌ای است که بی منت به من لبخند می‌زنی
کاش هر ثانیه برای من سال تحویل باشه
تا لبخند همیشه مهمون لب‌هات بمونه

سال99


یا علی!

ای سرا پای وجودت معنویت یا علی

چشم حق بین در تو می جوید حقیقت یا علی

زادگاهت کعبه و مسجد شهادتگاه تو

بر کسی ممکن نگردد این سعادت یا علی

من دهان خویش با نام تو شیرین می کنم

نام تو بخشد دهانم را حلاوت یا علی

هر ستم دیدی تو از دست عوام النّاس بود

بر تو شوریدند جمعی بی شرافت یا علی

دست تو دست خدا بود و گروهی ناسپاس

با سران غائله کردند بیعت یا علی

نی سلامی بر تو می دادند مولا نی جواب

بر تو می کردند همواره اهانت یا علی


بعد پیغمبر عدالت لحظه ای اجرا نشد

کلمه بی محتوائی شد عدالت یا علی

هر کسی شد مصدر کاری به جز مردان حق

شد خلافت پُست مشتی بی لیاقت یا علی

سایه سر نیزه بود و جوّ استبداد بود

زور بود و ضرب و شتم و حبس و وحشت یا علی

خانهات تحت نظر بود و خودت خانه نشین

داشت از نامت بسی وحشت حکومت یا علی.


سیدحسن خوشزاد

قفل شکسته / 77


خانه مولا علی را دیده ای؟

از فضایش معنویت چیده ای؟

بر در و دیوار آن تصویرهاست

گر که نیکو بنگری تفسیرهاست

تو نگه کردی به قصر شاه دین

آن سپه سالار اسلام مبین

وصله ها را بر لباسش دیده ای

معنی اسلام را فهمیده ای؟

زندگانی علی اُلگو بُوَد

مکتب این عاشقان نیکو بود

از غذای اهل بیتش روشن است

من چه گویم چون زبانم الکن است

چون جُوین نان قوت و آبش بُد خورش

کی کسی دارد تحمّل این روش

با یتیمان مهربانی کرده است

با عدالت زندگانی کرده است

سهم خود را کی ز دنیا خواسته

از جوانمردی علی آراسته

راه دین را با حقیقت رفته است

از جفای کافران او خسته است

شاهدان عصر و دوران گفته اند

دُرّ نابی چون علی کی سفته اند

ناطق قرآن علی مرتضی

همسر زهرا مِهین شیر خدا

عاقبت در خانه حق کشته شد

چهرهاش از خون خود آغشته شد

ژاله» خونین شد به چشم گل سحر

چون علی هرگز نمی آید دگر


ژاله سهرابخانی مقدّم (ژاله)

سیمای علی(ع) در آینه شعر فارسی 2 / 29


روش معاشرت با مردم از نظر حضرت علی -علیه السلام

 اسلام دین صفا و صمیمیت، برادری و محبت و سازندگی است. آموزههایش صلح، سلامت فردی و اجتماعی، امنیت، نشاط و عدالت را به نمایش میگذارد و آداب اجتماعیاش كرامت انسانها و محبت و اخلاص را. امیرمومنان علی -علیه السلام- با استفاده از همین آموزههای رهایی بخش و سازندة الهی آداب معاشرت با مردم را در رفتار و كلمات ارزشمند خود بیان نموده است. گرچه نمیتوان همه اصول و روشهای معاشرت از نظر آن حضرت را در این نوشتار بیان كرد اما محوریترین روشها و آداب معاشرت با مردم از نظر حضرت علی -علیه السلام- عبارتند از:

                          

 

1ـ رابطه دوستانه و حاكی از صمیمیت

یكی از مسائل مهم در زندگی برقراری پیوند دوستی و صمیمیت با دیگران است. در اسلام روابط اجتماعی برپایة دوستی بنا شده است لذا حضرت علی -علیه السلام- سفارش نموده است كه: دوستان خود را زیاد یاد كنیدكه آنان در دنیا یار و یاور شما و در آخرت شفاعت خواه شما هستند.(1) و یا در جای دیگر خطاب به مالك اشتر میفرماید: قلب خویش را از مهر مردم و دوستی و لطف آنان سرشار كن: هرگز مبادا كه درندة خون آشام باشی كه خوردن مردم را غنیمت بشماری، چرا كه مردم دو گروهاند: یا برادران دینی توی‌اند یا در آفرینش همانند توی‌اند.(2) از این دو روایت و دها روایت دیگر از علی -علیه السلام- و نیز سیرة عملی آن حضرت استفاده میشود كه اصل نخست در معاشرت با مردم دوستی و اظهار علاقه به دیگران است. امامان معصوم -علیهم السلام- برای استحكام بخشیدن به روابط اجتماعی و مردم دوستی دستور دادهاند نسبت به دیگران اظهار محبت كنیم و از علاقة باطنی كه به آنان داریم پرده برداریم. امام صادق -علیه السلام- میفرماید: آنگاه كه به یكی از برادران دینی علاقمند شدی، علاقه و دوستیات را به او بیان كن.(3) مردم دوستی از نظر اسلام یكی از جلوههای خدا دوستی است. یكی از نتایج طبیعی مردم دوستی این است كه دیگران نیز انسان را دوست میدارند.

 

 

2ـ خوشرفتاری و حُسن معاشرت

خوش اخلاقی و برخورد شایسته یكی دیگر از اصول معاشرت با دیگران است كه معصومان -علیهم السلام- و از جمله علی -علیه السلام- از آن به حُسن خلق تعبیر كردهاند. و در برخورد با دیگران رعایت آن را سفارش نمودهاند. در روایتی از آن حضرت آمده است: هیچ آسایش و لذتی گواراتر از حُسن خلق نیست.(4) از نظر مولا خوش رفتاری و حسن معاشرت با دیگران، بهترین نعمت(5) راه سالم ماندن در دنیا،(6) نشانة فروتنی،(7) وسیله عزت و سرافرازی(8) و راه نفوذ در دلها(9) است، آنچه بیان شد، برخی آثار و فواید حسن خلق بود كه در كلمات ارزشمند حضرت علی -علیه السلام- به آن اشاره شده است، اما نكتهای كه لازم است یادآوری شود اینكه حُسن خلق چیست؟ در صورتی میتوانیم در رفتار و برخوردهای خود با دیگران با حسن خلق رفتار كنیم كه اول معنا و نشانههای حسن خلق را خوب بشناسیم، روایت شده است كه شخصی از امام صادق -علیه السلام- در مورد نشانههای حسن خلق پرسید، امام برای خوش اخلاقی سه نشانه ذكر فرمودند: حسن خلق آن است كه با مردم با فروتنی برخورد كنی، سخنت پاكیزه باشد و با برادر دینی خود با گشاده رویی ملاقات كنی(10) خداوند نیز در قرآن میفرماید: با مردم با سخن خوش سخن بگویید.(11) ظاهر آیه دلالت دارد كه مسلمانان باید با همة انسانها اعم از كافر و مسلمان با عفّت و كلام به نیكی سخن بگویند. بعضی گفتهاند آیاتی كه بر واجب بودن ناسزا بر كفار و جنگ با آنان دلالت میكنند این آیه را نسخ كرده با تخصیص زده است.(12)

 

 

3ـ صدق و راستی

یكی دیگر از روشهای معاشرت با مردم از نظر حضرت علی -علیه السلام- رعایت صداقت و راستی است. در این خصوص حضرت علی -علیه السلام- میفرمایند: صداقت و راستی محكمترین پایة ایمان است.(13) همچنان در جای دیگر فرموده است: راستترین سخن آن است كه زبان حال به آن گویا باشد.(14) یعنی باید در منش و رفتار و نحوة برخورد و معاشرت صداقت خویش را نشان دهیم. روابط انسان با دیگران اگر مبتنی بر صداقت و راستی نباشد قهراً رابطة ثمربخش و مفید و پایدار نخواهد بود.

 

 

4ـ وفاداری

وفاداری یكی دیگر از اصول نظام معاشرتی اسلام است كه حضرت علی -علیه السلام- دربارة آن میفرمایند: چه زشت است بریدن بعد از پیوستن و بیوفایی بعد از پیوند برادری و دشمنی بعد از دوستی.(15) و همچنان در كلمات گهربار آن حضرت آمده است كه: وفای به عهد از نشانههای افراد متدین است.(16)

 

 

5ـ ادب و رعایت احترام به دیگران

احترام به شئون مردم و حفظ حریم و شخصیت دیگران نیز یكی دیگر از اصول معاشرتی اسلام است كه در این خصوص روایات زیادی از حضرت علی -علیه السلام- رسیده است و در این جا به برخی از آنها اشاره میكنیم.

حضرت جایگاه ادب» را بالاتر از جایگاه عقل» دانسته است و میفرماید: هر چیزی محتاج عقل است و عقل محتاج ادب.(17) همچنان میفرماید: ادب بهترین خصلت است.() اما اینكه حقیقت ادب چیست و چگونه میتوان ادب را رعایت كرد، حضرت فرموده است: برترین ادب آن است كه انسان از حدود خود خارج نشود و از قدر و شأن خویش نكند.(19) یعنی هم در برابر خدا و هم در برابر دیگران خود را برتر از آنچه هست جلوه ندهد بلكه تواضع و فروتنی و اخلاص را در معاشرت با دیگران به نمایش بگذارد.

 

 

6ـ رعایت انصاف

یكی دیگر از اصول اخلاقی كه در معاشرت با مردم باید رعایت شود، انصاف است. انصاف در روابط اجتماعی به معنای نصف كردن سود و زیان را میان خود و دیگران میباشد. انصاف از روح گذشت و احترام دیگران ناشی میشود و شخص منصف كسی است كه برای دیگران حقوق عادلانه قایل باشد. حضرت علی -علیه السلام- دربارة انصاف فرمود: هر كس با مردم به انصاف رفتار كند، خداوند به عزتش بیفزاید.(20) حضرت علی -علیه السلام- در فرمانش به مالك اشتر نوشت: نسبت به خدا و بندگانش انصاف را از دست مده و نسبت به اطرافیان و خانواده و زیردستان انصاف داشته باش، كه اگر انصاف را پیشة خود نسازی ستم كردهای و كسی كه به بندگان خدا ستم كند، خدا دشمن او است.(21) از این روایت، اهمیت انصاف در روابط بین فردی، به خوبی روشن میشود. انسان نسبت به اطرافیان و هم نسبت به زیردستان باید انصاف را رعایت كند.

 

 

7ـ عفو و گذشت

روح گذشت از تقصیر دیگران و نادیده گرفتن خطاهای آنان، یكی دیگر از مكارم اخلاق و آداب معاشرت است. امیر مؤمنان در این خصوص میفرمایند: عفو و گذشت به هنگام قدرت، روش فرستادگان الهی و اهل تقوا است.(22) و عفو و گذشت حضرت علی -علیه السلام- در جنگ احزاب نسبت به عمروبن عبدود، معروف و ضرب المثل روزگار است.ما در جامعهای زندگی میكنیم كه افراد آن دركهای متفاوت، اخلاق گوناگون، طبعها و مزاجهای متباین از همدیگر دارند، بنابراین چگونه میتوان در میان چنین انسانهایی بدون بدون صبر و روحیة گذشت زندگی كرد؟ كدام یك از ما عیبی نداریم و كدام یك از ما دوست نداریم عیب ما مورد گذشت قرار گیرد؟ كدام یك از ما دوست نداریم خدا او را ببخشد؟ پس باید مردم را ببخشیم، تا خدا ما را ببخشد. خداوند در قرآن میفرماید: باید بخشش كنید و لغرشهای دیگران را نادیده بگیرید آیا دوست نمیدارید خداوند شما را ببخشد؟(23)

آنچه بیان گردید، اصول معاشرت با مردم از نظر علی -علیه السلام- بود كه در واقع برگرفته از اصول اخلاقی اسلام و آموزههای تربیت دینی است. در كلمات همة معصومین -علیهم السلام- اصول یاد شده مورد تأكید واقع شده است، روشهای دیگری نیز در این زمینه وجود دارد كه این مختصر را مجال ذكر آنها نیست.

پی نوشت:

1. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه.

2. نهج البلاغه، نامة 53.

3. كلینی، محمد بن یعقوب، اصول الكافی، ج 2، ص 644.

4. آمدی، غرر الحكم و درر الكلم، ص 255، ح 5379.

5. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 71، ص 345.

6. همان، ج 77، ص 209.

7. همان، ج 69، ص 404.

8. همان، ج 77، ص 268.

9. آمدی، غرر الحكم و درر الكلم، ص 255.

10. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 68، ص 398.

11. بقره:83.

12. فخر رازی، تفسیر كبیر، ج 3، ص 168.

13. غرر الحكم و درر الكلم، همان.

14. همان.

15. مجلسی، بحار الانوار، ج 7، ص 210.

16. قمی، عباس، سفینه البحار، ج 2، ص 675.

17. محمدی ریشهری، محمد، میزان الحكمه، ج 1، ص 69.

. همان، ص 66.

19. همان، ص 73

20. اصول كافی، ج 1، ص 87، ح 42.

21. نهج البلاغه صبحی صالحی، نامه 53.

22. سفینه البحار، ج 2، ص 207.

23. نور:22.


امیر در لغت به معنی فرمانده است، بعد از اسلام كسانی را كه از سوی رسول خدا - صلی الله علیه و آله - و خلفاء به فرماندهی مأموریتهای جنگی منصوب می‌شدند امیر می‌گفتند، عبدالله‌بن‌ جحش پسر عمة پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ كه در سال دوم هجری مأمور كسب اطلاعات از كافران مكه شد نخستین كسی بود كه امیر نامیده شد.(1)

اما لقب امیرالمؤمنین به معنی خلیفه و فرمانده كل قوای اسلام از عهد عمربن خطاب باب شد و او به اشارت دو تن از صحابه خطاب امیرالمؤمنین را برای مقام خلافت برگزید.(2) سیوطی در تاریخ الخلفاء و ابن خلدون در تاریخش به این مطلب اشاره كرده‌اند كه: عنوان امیرالمؤمنین در عهد خلفای اولیه و بنی امیه و بنی عباس تا سقوط خلافت بغداد (656) بالاترین القاب ویژه خلیفه یا مدعیان خلافت بوده است.(3)

اما به اعتقاد شیعه امامیه، امیرالمؤمنین عنوانی است كه خدای تعالی به علی‌بن ابی‌طالب ـ علیه السلام ـ داده است. و هیچ كس چه قبل از او و چه بعد از او برازنده این لقب نیست. در حدیث آمده است كه رسول خدا - صلی الله علیه و آله - به اصحاب خود فرمود: بر علی با عنوان امیرالمؤمنین سلام كنید و در حدیث دیگر است كه خدا علی ـ علیه السلام ـ را امیرالمؤمنین نامیده است و روا نیست كسی به این نام خوانده شود، حتی قائم آل محمد ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ را امیرالمؤمنین نمی‌گویند و به او بقیه‌الله خطاب می‌كنند. امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ فرموده است: خداوند علی ـ علیه السلام ـ را امیرالمؤمنین گفته‌ است، امام رضا ـ علیه السلام ـ فرموده است: چون حضرت توشة علم به مؤمنان می‌بخشید امیرالمؤمنین نام گرفت(4). حافظ ابونعیم اصفهانی از انس بن مالك روایت كرده است(5) كه رسول خدا - صلی الله علیه و آله - دربارة علی ـ علیه السلام ـ فرمودند: او امیرالمؤمنین و فرمانده مأموران مجاهد و خاتم اوصیاست. ابن مردویه اصفهانی آورده است(6) كه جبرئیل در محضر رسول خدا - صلی الله علیه و آله - علی ـ علیه السلام ـ را امیر المؤمنین خواند. ابوالعلاء حسن بن عطار از ابن‌عباس روایت كرده است(7) كه رسول خدا - صلی الله علیه و آله- به ام‌المؤمنین ام سلمه فرمود: ای ام‌سلمه شاهد باش و بشنو، این علی بن ابی‌طالب ـ علیه السلام ـ است كه امیرالمؤمنین و سید مسلمانان و نهان خانة اسرار و جایگاه علم من است. درنتیجه عنوان امیرالمؤمنین نزد شیعه امامیه، اختصاص به علی بن ابی‌طالب ـ علیه السلام ـ دارد. و امروزه این نام در نزد شیعیان فقط به حضرت علی(ع) اختصاصی دارد و فر د دیگری را با این عنوان نمی شناسند.

پی نوشت:

1. احمد بن حنبل ، مسند، ج 1 ص 178.                     

2. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج8، ص86.

3. سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفا، مصر، 1371، ص138.

4. مجمع البحرین،‌ص 229.

5. اصفهانی، حافظ ابونعیم- حلیه الاولیا، 1387ق، ج1، ص63.

6. امینی، پیشین، ج8، ص87.

7. همان، ج6، ص80.


در ارتباط با جایگاه و فضایل امیرالمؤمنین (علیه السلام) در کتب اهل سنت و علمای حدیث آنان، مطالب زیادی رسیده است، از باب نمونه جمله ای را از احمد بن حنبل نقل می کنم. او زعیم حنابله است و حنابله به او نظر و توجه خاصی دارند؛ احمدبن حنبل در خصوص این مسئله می گوید: لم یرد فی حق أحد من الصحابة بالأسانید الجیاد أکثر ما جاء فی علی (علیه السلام)، فتح الباری،ج7،ص57» آن مقدار که روایت های صحیح و درست در فضایل علی (علیه السلام) داریم در فضایل احدی از صحابه نداریم. این مطلب را فتح الباری و سیر اعلام النبلاء در قسمت خلفا از احمد بن حنبل نقل می کنند، البته اختصاص به احمد هم ندارد بلکه نسائی و اسماعیل قاضی و دیگران هم این مطلب را نقل کرده اند. کتب اهل سنت به شرطی که هوای آلوده نواصب را استنشاق نکرده و در سلامت فطرت خود باشند، مملو از فضایل علی (علیه السلام) است. یکی از کتاب های اهل سنت، کتاب فتوحات اسلامیه می باشد که در ج2،ص453 در ارتباط با مقام علمی و فضایل امیرالمؤمنین (علیه السلام) از ابن عباس نقل می کند: و ما علمی و علم أصحاب محمد (صلی الله علیه و آله) فی علم علی رضی الله عنه إلا کقطرة فی سبعة أبحر». علم من و علم اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) در برابر علم علی (علیه السلام) مثل قطره در مقابل هفت دریاست. کتاب های اهل سنت مملو است از فضایل علی حضرت (علیه السلام) است، که برای نمونه به مواردی اشاره می کنم، لقد صلی قبل ان یصلی الناس.» در روایت آمده است علی (علیه السلام) نماز می خواند، درحالی که هنوز کسی نماز نخوانده بود یعنی هفت سال قبل از این که مردم با اسلام آشنا شوند و نماز بخوانند، حضرت علی (علیه السلام) نماز می خواند و اسلام آوردن حضرت علی (علیه السلام) در دوران کودکی بوده است. برخی شبهه می کنند و می گویند اسلام علی (علیه السلام) در کودکی بوده است و این اسلام آوردن کافی نیست! ولی ما فرض کنیم علی (علیه السلام) هشت ساله بوده ولی باید بدانیم که پیامبر (صلی الله علیه و آله) اسلام او را پذیرفتند و پذیرش پیامبر (صلی الله علیه و آله) یعنی قبول اسلام، و خودشان هم این مطلب را نقل می کنند که علی (علیه السلام) هفت سال قبل از مردم نماز بجا می آورد؛ 7 سال و 8 سال می شود پانزده سال، باز اسلام علی (علیه السلام) جلوتر از اسلام همه است؛ باز در روایت داریم هو اول رجل صلی مع رسول الله» این حدیث را ترمذی، احمد و ابن هشام نقل می کنند که حضرت علی اول مردی است که با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نماز خواندند. باز در روایت است که و هو أحد الأربعة الذین أمر الله نبیه أن یحبهم» علی (علیه السلام) یکی از کسانی است که امر کرد خدا به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که او را دوست داشته باشد، این حدیث را ابن ماجه و ترمذی و احمد در کتب خود نقل کرده اند؛ حدیث دیگری داریم که أمر رسول الله (صلی الله علیه و آله) بأبواب المسجد فسدت إلا باب علی» امر کرد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که درب تمام خانه هایی که به سمت مسجد است بسته شود مگر درب خانه علی (علیه السلام)، این حدیث را ترمذی و احمد نقل کرد ه اند.

باز در حدیث دیگری داریم که، لا یحبه إلا مؤمن و لا یبغضه إلا منافق »، یعنی میزان شناخت مؤمن از منافق محبت علی است و اگر کسی حب علی را نداشته باشد، منافق است. ترمذی، ابن ماجه و احمد در کتب علی (علیه السلام) این حدیث را نقل کرده اند.

حدیث منزلت هم در شأن علی (علیه السلام) آمده است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) خطاب به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: یا علی أنت منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبی بعدی». ای علی، نسبت تو با من به منزله نسبت هارون است به موسی، تنها فرقش این است دیگر بعد از من پیغمبری نخواهد بود.

در حدیث دیگر می فرمایند؛ انت منی و انا منک»، تو از منی و من از تو؛ این حدیث را بخاری نقل می کند، من سب علیا فقد سب النبی» کسی که علی را دشنام دهد، پیامبر را دشنام داده است.

کتب اهل سنت پر است از فضایل علی (علیه السلام)، و کسانی که تحت تأثیر سلفی ها نیستند و آزاد اندیش اند، اقرار می کنند که حضرت علی (علیه السلام) با دیگران فرق می کند؛ مگر می شود علی (علیه السلام) را با دیگران مقایسه کرد؟! علی (علیه السلام) نفس رسول الله(صلی الله علیه و آله) است. احمد بن حنبل در کتاب فضایل الصحابه نقل می کند که علی (علیه السلام) با کسی قابل قیاس نیست حتی با خلفا» و این را خودشان می گویند و اقرار به افضلیت علی (علیه السلام) دارند.

*موضوع ولادت حضرت علی (علیه السلام) در کعبه، در منابع اهل سنت چگونه ذکر شده است؟

این قضیه از مسلمات و از اختصاصات حضرت علی (علیه السلام) است؛ هرچند تلاش کردند این مطلب را مخفی کنند، اما نتوانستند. حاکم نیشابوری تولد آن حضرت را در خانه خدا از متواترات می داند. حاکم نیشابوری، شخصیت علمی بسیار بالایی در نزد اهل سنت دارد. در اصطلاح حدیثی اهل سنت، حاکم نیشابوری» کسی است که همه احادیث را با سند نقل می کند؛ لذا نسبت به حاکم نیشابوری می گویند امام فی الحدیث» یعنی حاکم، امام و پیشوای حدیث است.

ایشان در جلد سوم المستدرک علی الصحیحین ص550، ح6044 می گوید و قد تواترت الأخبار أن فاطمة بنت أسد ولدت أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب کرم الله وجهه فی جوف الکعبة» بسیاری از افراد می خواهند فضایل اهل بیت عصمت (علیهم السلام) را مخفی کنند، از این رو این فضایل را برای دیگران شبیه سازی می کردند، حاکم نیشابوری می گوید: کسانی که این فضیلت را برای غیر علی (علیه السلام) نقل می کنند، سخت در اشتباه هستند، ولی با تعبیر فقد تواترت الاخبار» ادعای تواتر کرده است، اما چرا ذکر این خبر فقط منحصر شده به سیره حلبیه،ج1،ص227، و کتاب الفصول المهمه و چند کتاب دیگر؟! این تواتر چرا حذف شده است؟! این مطلب مرا به یاد حرف مرحوم سید مرتضی در کتاب شافی» می اندازد، آن جا که می فرمایند: علمای اهل سنت روایات صحیح جریان حمله به خانه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را توسط فردی نقل می کردند که او در جریان سقیفه به خانه فاطمه (سلام الله علیها)» حمله کرد، بعدها که دیدند این احادیث دستاویزی برای دیگران شده است، همان روایات صحیح را حذف کردند. در این مورد هم روایات صحیح را حذف کرده اند، افرادی مثل مصعب بن زبیر روی کار آمدند و سعی بر حذف این روایات کردند.

* این حذفیات توسط چه کسانی انجام گرفت و هدف آنان از این کار چه بود؟

ابن قتیبه دینوری در کتاب الاختلاف فی اللفظ و الرد علی الجهمیة و المشبهة» تصریح می کند: دست ناپاک نواصب در کار است، همان سلفی ها؛ و این ها نگذاشتند فضایل علی (علیه السلام) به مردم برسد. ابن قتیبه» شیعه نیست، بلکه از اهل سنت است و حتی به گفته برخی کان منحرفاً عن العتره»، یعنی از عترت پیامبر منحرف بود و ابن تیمیه بزرگ سلفی ها در تفسیر سوره اخلاص در سه جا از او مدح می کند و می گوید: هو ممن انتسب الی احمد و اسحاق، او از طرفداران احمدبن حنبل و خط سلفی است و شیعه نیست. در مقدمه کتاب معارف چاپ مصر،ص48، هم چنین مقدمه کتاب عون الاخبار،ص26 تصریح می کند که کتاب الاختلاف از اوست، در حاشیه سیر اعلام النبلاء،ج11،ص287 نیز تصریح شده است که این کتاب از ابن قتیبه است و این کتاب در مصر با تصحیح محمد زاهر کوثری در چندین مجلد منتشر شده است و در انتساب این کتاب به ابن قتیبه اختلاف نکرده اند. ابن قتیبه در این کتاب می گوید: و قد رأیت هؤلاء أیضا حین رأوا غلو الرافضة فی حب علی و تقدیمه علی من قدمه رسول الله (صلی الله علیه و آله) و صحابته علیه و ادعاءهم له شرکة النبی (صلی الله علیه و آله) فی نبوته و علم الغیب للائمة من ولده و تلک الأقاویل و الأمور السریة التی جمعت الی الکذب و الکفر افراط الجهل و الغباوة و رأوا شتمهم خیار السلف و بغضهم و تبرأهم منهم قابلوا ذلک أیضا بالغلو فی تأخیر علی کرم الله وجهه و بخسه حقه و لحنوا فی القول و ان لم یصرحوا الی ظلمه و اعتدوا علیه بسفک الدماء بغیر حق و نسبوه الی الممالأة علی قتل عثمان رضی الله عنه و اخرجوه بجهلهم من ائمة الهدی الی جملة ائمة الفتن و لم یوجبوا له اسم الخلافة لاختلاف الناس علیه و اوجبوها لیزید بن معاویة لاجماع الناس علیه و اتهموا من ذکره بغیر خیر، و تحامی کثیر من المحدثین ان یحدثوا بفضائله کرم الله وجهه او یظهروا.» نواصب و سلفی ها وقتی که غلو رافضه را در حب علی دیدند- البته رافضه غلو ندارند - و دیدند شیعه خیلی به علی محبت دارند و علی (علیه السلام) را مقدم می دارند بر دیگران، این ها هم افراط کردند از طریق غلو و از این طرف افتادند و سعی کردند علی (علیه السلام) را عقب بیندازند و تصمیم گرفتند که مقامات علی (علیه السلام) را پایمال کنند و نسبت به علی (علیه السلام) جسارت کردند و در ادامه نمونه هایی می آورد؛ و نسبت به شیعه و محبین علی این امور را قائل بودند:

1- خون شیعیان را هدر می دانستند؛

2- علی (علیه السلام) را شریک در قتل عثمان خواندند؛

3- اخرجه بجهلهم من ائمة الهدی الی ائمة الفتن گفتند علی (علیه السلام) امام هدایت نیست و امام فتنه است!

البته بخاری هم در کتاب الاوسط همین حرف را می زند و از حکومت علی (علیه السلام) به فتنه یاد می کند! و او را به عنوان امام هدی هم قبول ندارند و به علی (علیه السلام) خلیفه نمی گویند، چراکه مردم در او اختلاف کردند و هر کس از علی (علیه السلام) یاد می کرد به او بر چسب های ناروا می زدند. لذا این امور سبب شد که بسیاری از محدثین، فضایل علی (علیه السلام) را نقل نکنند؛ و در ادامه ابن قتیبه می گوید: البته همه این احادیث مدارک درست داشته است و ادامه می دهد که، نواصب گفتند فرزند علی (علیه السلام) یعنی امام حسین (علیه السلام) خارجی است و عصای وحدت مسلمین را شکسته است و پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفته کسی که بر امت قیام کند او را بکشید! ابن قتیبه در ادامه کلمات خود گفته است: نواصب و سلفی ها به دنبال بیان فضایل عمروبن عاص و معاویه و. رفتند و اگر کسی می گفت برادر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) علی (علیه السلام) است و علی از اصحاب کساء است، چهره هایشان درهم می رفت و چشم ها حالت خشم و تشر می گرفت و بغض و کینه های خود را اظهار می کردند و اگر کسی فضایل علی (علیه السلام) را می گفت، سندش را ضعیف می خواندند، تا علی (علیه السلام) را کوچک کنند و حق او را پایمال کنند و به خاطر کینه نواصب به شیعه، این مخفی کاری ها و مصادره احادیث انجام می گرفت و تلاش می کردند از این مطالب کمتر نقل شود یا اصولاً نقل نشود، اما در عین حالی که فضایل را مخفی کردند، این کارها تنها مثل ابری است که بخواهد جلوی نورافشانی خورشید را بگیرد و دنیا پر است از فضایل علی (علیه السلام).

*با توجه به این که جناب عالی مدتی در عراق و نجف بودید، حال وهوای شیعیان و اهل سنت عراق در ولادت و شهادت ائمه اطهار (علیهم السلام) چگونه است؟ اگر خاطراتی دارید برایمان نقل کنید.


بر بلندای فلک ذکر ملائک یا عیلست
هر که گوید یا علی ، در روز م با علیست
در طواف کعبه گر با دیده ی دل بنگری
هر طرف آئینه ای باشد کزان پیدا علیست
شهادت امام علی علیه السلام تسلیت باد

 ********

 

اگر از پشت سر خنجر نمیخورد…مگر میشد علی را روبرو کشت؟؟؟!!!
السلام علیک یا امیرالمومنین

 

*********

 

ای کوفیان من میروم با قلب خسته
من میروم در نزدِ آن پهلو شکسته
من را نکشت این تیغِ زهر آلودِ دشمن
کشته مرا بازوی زهرا… دستِ بست
شهادت امام علی علیه السلام تسلیت باد

 

 *********

 

باشورحسینى وصلابت حسنى درسوگ علی می گرییم. دعایتان توشه ی بی برگی ما.
التماس دعا

 

**************

 

ای بال و پر شکسته دم از پر زدن مزن
برخیز و حرف رفتن و غسل و کفن مزن
در بین نوحه خواندنت از مادرم، پدر!
حرف از وصال خویش و جدایی ز من مزن
شهادت امام علی علیه السلام تسلیت باد

 

 **************

 

بدهید روی تخت سلیمان حک کنند
پادشاهی مختص شخص شخیص حیدر است

 

************

 

خورشید معرفت که چو او آسمان نداشت
شد نقش بر زمین و توان فغان نداشت
عرش خدا به لرزه در آمد گه سجود
آنجا که خون فرق علی آشیان نداشت
شهادت امام علی علیه السلام تسلیت باد

 

*************

 

نادعلـــــــــــــــــــــیاً”به هوای نجف
یادحــــــــــــــــــــــرم برده قرارم ز کف
باز هوای نجـــــــــــــــــــــفم آرزوست
مهر عــــــــــــــــلی در دو جهان آبروست
یک نظـــــــــــــــــــــــرم گر بکند بوتراب
ذره ناچیز شود آفــــــــــــــــــــــــــــتاب
حیدر کــــــــــــــــــــــــــرار علیک السلام
عشق فقط حب علـــــــــــــــــــی والسلام
زیرنشین علمش انبــــــــــــــــــــــــــیا
سید و سالار همه اوصـــــــــــــــــــــــــــیا
نفس نبی،حبل مــــــــــــتین،روح دین

 

پیامک تسلیت شهادت حضرت علی (ع)


دانی زچه رو دیده ما میگرید / در ماتم شاه اولیا می گرید
تنها ز غمش اهل زمین گریان نیست / عیسی به فلک از این عزا میگرید
با تسلیت ایام شهادت مولای متقیان
در مناجات شبانه شبهای قدر را التماس دعا دارم

 

**************

 

با ضربتِ شمشیرِ عدوی بی حیا
خونین شده سجّاده و محرابِ دعا
منشق شده ماه،یا که در بینِ عبا
گردیده دو تا فرقِ علیِّ مرتضی

 

 *************

 

ایثار و مروت همه میراث علیست
این ارثیه را به اهل عالم بدهید
یک دوم سهم شیر خود را مولا
فرمود به دست ابن ملجم بدهید

 

 *****************

 

گروهی كه  ز جام  كینه مستند
برای  دشمنی  آماده هستند
به كوچه بازوی خیرالنّسا را
به مسجد فرق مولا را شكستند

 

*************

 

یك جور زدند ، از دو زانو افتاد
یا فاطمه گفت و روی پهلو افتاد
از شدت ضربه سر فقط باز نشد
چه فاصله ای بین دو ابرو افتاد

 

 **************

 

ریخت بر دامن محراب ز فرق سر او
آنچه اندوخته از خون جگر کرد على
گرچه در هر نفسى بود على را معراج
غوطه در خون زد و معراج دگر کرد على
شهادت امام علی علیه السلام تسلیت باد


عکس نوشته امام زمان

مهدے جان!

هر زمان که مے گوییم :

العجل یا مولای یا صاحب امان!

زمزمه هایت را میشنوم که میگویے:

صبر کن چشم دلت نیل شود مے آیم

شعر من حضرت هابیل شود مے آیم

قول دادم که بیایم به خدا حرفے نیست

دل به آیینه که تبدیل شود مے آیم

اللهم عجل لولیک الفرج»

*********************************************************


چیست این دلشوره های بیکران

پشت کاشی های سبز جمکران

کشتی امید در گل تا به کی

بانگ اللهم عجل تا به کی

تا به کی از داغ هجران تو صبر

جلوه کن ای آفتاب پشت ابر




اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ

وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْكَ

الْمُشْتَكى وَعَلَیْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى

مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ

وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً كَلَمْحِ

الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِكْفِیانى

فَاِنَّكُما كافِیانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ

اَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ

السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ

مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ 

 خدایا گرفتارى بزرگ شد،و پوشیده بر ملا گشت، 
 و پرده كنار رفت،و امید بریده گشت،و زمین تنگ‏ شد، 
 و خیرات آسمان دریغ شد و پشتیبان تویى، 
 و شكایت تنها به جانب تو است، 
 در سختى و آسانى‏ تنها بر تو اعتماد است،
 خدایا!بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست 
  آن صاحبان فرمانى كه اطاعتشان را بر ما فرض نمودى، 
 و به این سبب مقامشان را به ما شناساندى، 
 پس به حق ایشان به ما گشایش ده، 
 گشایشى زود و نزدیك‏ همچون چشم بر هم نهادن یا زودتر، 
 اى محمّد و اى على،اى على و اى محمّد، 
 مرا كفایت كنید،كه تنها شماكفایت ‏كنندگان منید، 
 و یاریم دهید كه تنها شما یاری كنندگان منید، 
 اى مولاى ما اى صاحب زمان،فریادرس،فریادرس،فریادرس،  
 مرا دریاب،مرادریاب،مرا دریاب، 
 اكنون،اكنون،اكنون،با شتاب،با شتاب،با شتاب، 
 اى مهربان‏ترین مهربانان به حق محمّد و خاندان پاك او.


نام اثر: اشعار ماندگار از شاعران روزگار
پدیدآور: حاج محمد خیر اللهی ملایری
مشخصات نشر: قم . نویدحکمت 1398
مندرجات: مثنوی . مسمط.ترجیع بند. غزل . رباعی. دوبیتی وچهار پاره
موضوع: شعر فارسی - قرن 14 -مجموعه ها



رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل
از کاروان چه ماند جز آتشی به منزل؟
آتش به جانم افکند شوق لقای دلدار
از دست رفت صبرم ای ناقه پای بردار
ای ساربان خدا را پیوسته متصل ساز
ایوار را به شبگیر، شبگیر را به ایوار
در کیش عشق بازان راحت روا نباشد
ای دیده اشک میریز ای سینه باش افگار
ما عاشقان مستیم سر را ز پا ندانیم
این نکته ها بگیرید بر مردمان هشیار
در راه عشق اگر سر بر جای پا نهادیم
بر ما مگیر نکته ما را ز دست مگذار
در فال ما نیاید جز عاشقی و مستی
در کار ما بهایی کرد استخاره صد بار

سه هفته گذشت آری سه هفته از درگذشت انسانی فرهیخته واهل دل .  مولف کتاب اشعار ماندگار از شاعران روزگار وچقدر که برای ایجاد این اثر ادبی زحمت کشید بی آنکه چشمش بدنبال منافع مادی چاپ این کتاب باشد وآن را چه صادقانه وبا محبت تقدیم دوستان ونزدیکان کرد. حالا دیگر این هر وقت چشمانمان به این  یادگار معنوی می افتد یاد وخاطرات دلنشین ایشان برایمان زنده می شود . اکنون سه هفته است که حاج محمد خیر اللهی در بستر خاک آرام گرفته است .
در این ایام که ویروس منحوس کرونا کره زمین را در نوردیده وشرایط بحرانی است از رفتن بر سر مزار این عزیز از دست رفته محرومیم وچاره ای نیست جزاینکه از راه دور برای تسلای دل وبرای شادی روحش فاتحه ای بخوانیم  چنانکه خود سرود:

اگر خواهی تو غفران الهی                     بگو رحمت به روح خیر اللهی

خدایش بیامرزد وبا خوبان عالم همنشینش گرداند آمین یا رب العالمین





 علی(ع) این گونه بود!ما چگونه ایم؟!

به بهانۀ عید غدیر
برگرفته از سخنرانی آیت الله طالقانی در نمازجمعه تهران 

(اوایل انقلاب و سال 58 )


شنیده شده که بعضی دوستان می گویند  می خواهیم حکومت عدل علی (ع)را در زمین تکرار و پیدا کنیم.
من به آن ها می گویم که شما باید اول علی(ع) را خوب بشناسید و بعد چنین ادعایی بکنید
- گفتند:
 فردی در خانه اش به لهو و لعب و گناه و فحشا مشغول است.
نگفت به این مرکز فساد حمله کنید و شلاقشان بزنید.
گفت:  خانه و حریم شخصی خودش است.
به شما ربطی ندارد و  با چشمان بسته وارد شد و بعد از خارج شدن از منزل دوباره چشمانش را باز کرد و گفت من چیزی ندیدم.
- وقتی مردم، بعد از قتل عثمان، با اصرار شدید و بی سابقه از او خواستند که حاکم شود گفت:
"مرا رها کنید و سراغ کس دیگری روید."
 این طور نبود که حکومت را حق خداداد خود بداند و تشکیل آن را تکلیف شرعی خود بشمارد .
باید بدانید که حضرت علی (ع) اول کسی بود که با رای قاطع مردم حاکم شد.
- بعد از انتخاب شدن به مردم نگفت به خانه روید و مطیع باشید.
گفت:
 "در صحنه بمانید و اظهار نظر و انتقاد کنید که من ایمن از خطا نیستم مگر این که خدا نگاهم دارد”.
بارها در سخنانش انتقاد از حاکم را تکلیف شرعی مردم دانست.
- سعد ابن ابی وقاص، مشروعیت دولتش را نپذیرفت و بیعت نکرد، و علنأ اعلام کرد که من علی را برای حکومت  قبول ندارم .
علی ابن ابی طالب،  نه خانه را بر سرش خراب کرد، نه در خانه حبس اش کرد و نه حتی علیه او سخن گفت.
- طلحه و زبیر پیش او آمدند و از او پست و مقام خواستند، نپذیرفت.
 چند روز بعد مدینه را به قصد مکه و تدارک نمودن جنگ جمل (بر علیه علی) ترک کردند.
علی به آن ها گفت :
کجا می روید؟
دروغ گفتند
علی گفت :  می دانم برای جنگ با من می روید.
 با این وجود آن ها را زندانی نکرد.
 زندانی ی برای علی معنا نداشت.
- روز جمل، اول سپاه مقابل تیراندازی کردند و یک سرباز او را کشتند.
یارانش گفتند شروع کنیم.
او گفت نه و سر به آسمان بلند کرد و گفت:
اللهم اشهد”
(خدایا شاهد باش)
سپاه مقابل دومین تیر را انداختند و دومین سرباز او را کشتند
یاران گفتند : شروع کنیم.
 او باز مخالفت کرد و سر به آسمان بلند کرد و گفت
 اللهم اشهد”.
تیر سوم را که انداختند و سومین سرباز او را که کشتند،
سر به آسمان بلند کرد و گفت : خدایا شاهد باش که ما شروع نکردیم”
 آنگاه شمشیر کشید
- ماجراجو و جنگ طلب نبود.
 بعد از جنگ جمل، بر پیکر طلحه گریست و خطاب به او گفت:
کاش بیست سال پیش از این مرده بودم و کشته ترا افتاده بر زمین و زیر آسمان
 نمی دیدم”.
حتی حرمت سابقه جهاد دشمنش را هم نگه داشت.
سپس به دیدن عایشه رفت و حالش را پرسید،
سپس با ۴۰ زن مسلح روپوشیده
(شبیه مردان جنگجو!) اسکورتش کرد و به وطنش برش گرداند
با ن، حتی مجرمانی که اقدام مسلحانه علیه امنیت ملی کرده بودند، این طور بود.
- کسانی که با او جنگیدند را محارب و منافق و فتنه گر” نخواند،
گفت:
برادران مسلمان مایند که در حق ما ظلم کردند!”.
- در زمان خلافت تمامی خزانه داری های سرزمین پهناور اسلام را به دست ایرانیان سپرد،گفت :
ایرانیان قبل از اسلام  ، با آن که هم دین ما  نبودند ، ولی مردمان پاک دستی بودند.
 -هنگامی که خلیفه شده بود و برای سرکشی به یکی از شهرها رفته بود، مردمانی را که به دنبال اسب او با پای پیاده راه افتاده بودند و او را مشایعت می کردند، با فریاد آن ها را از این کار بر حذر داشت،گفت :
 من هم انسانی مانند شما هستم، بروید به کار و زندگی خود برسید و فقط در برابر خدا تعظیم کنید.
- همیشه در کنار زیر دستانش می نشست .به طوری که مشخص نمی شد خلیفه کدام هست
وقتی خلیفه یکی از بزرگ ترین امپراطوری های جهان در آن عصر بود، با یک فردمسیحی اختلاف پیدا کرد و کار به قاضی سپرده شد.
نخواست به زور حرف خود را به کرسی بنشاند.
در دادگاه از این که قاضی او را محترمانه صدا کرده و بیشتر به او نگاه می کرد، خشمگین شد و گفت :
 که من و فرد مسیحی برای تو نباید فرقی داشته باشیم،
از خدا بترس و عدالت را رعایت کن.
از آنجایی که علی شاهدی برای ادعای خود نداشت، قاضی به نفع مسیحی حکم داد و علی این حکم را پذیرفت.
- علی را باید به عملکردش شناخت نه با وهن و خرافات
علی به عدل اش علی بود.
علی خود عین عدل بود.

رخداد غدیر در ذى‏ الحجه سال دهم هجرى، تنها یك حادثه تاریخى نیست؛

غدیر، تنها نام یك سرزمین نیست، یك تفكر است؛

نشانه‏ اى است از تداوم خط نبوت؛

چشمه‏ اى است كه تا پایان هستى مى‏ جوشد؛

غدیر، روز اكمال دین، اتمام نعمت و موجب خشنودى خداست؛

روز بزرگ، روز گشایش و روز تكامل است؛

غدیر، نه تاریخ است، نه جغرافیا و نه روایت، بلكه ولایت است؛

پیشوند غدیر، رسالت است و پسوند آن، ولایت و امامت.


معنای غدیر

غدیر در لغت به معنای آبگیر است؛ گودالی در بیابان که آب باران در آن گرد آید. در میان راه دو شهر بزرگ دنیای اسلام، مکه و مدینه، محلی است به نام جُحفه» که در زمان رسول گرامی اسلام صلی‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله، کاروانیان حج گزار در آنجا از هم جدا می‏ شدند و به طرف دیار خود می‏ رفتند. در این محل، غدیر خم جای دارد. علت نام گذاری این غدیر به خم، آن است که آبگیر آنجا به شکل خُمِ رنگرزان بوده و برخی قبایل صحرایی، گاه جامه‏ های رنگ کرده خود را در این آبگیر می‏ شسته‏ اند.
 

خلاصه واقعه غدیر خم

در سال دهم هجرت، رسول خدا صلی ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله به حج رفت و احکام آن را به مردم آموزش داد. به هنگام بازگشت از مکه، در استراحت گاه جُحفه و در غدیر خم، به امر خدا مردمان را گرد آورد و در آن مجمع سترگ، امام علی علیه ‏السلام را به جانشینی خود به آنان شناساند و فرمود: هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست». البته جانشینی علی علیه ‏السلام سال‏ها پیش در مکه و در جمع خاندان هاشم انجام گرفته بود، ولی در غدیر، به اطلاع عموم رسید.
 

پیام غدیر

داستان غدیر از عظمت و ضرورت ولایت و ریشه‏ای بدون این مسئله خبر می‏دهد. رسول صلی‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله در آن هنگام و در زیر آن آفتاب سوزان. آن همه جمعیت را برای چه نگه می‏دارد و چه پیامی برای‏شان دارد.
این پیام اساسی‏ ترین پیام دین او بود و به راستی رسول صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله بر عظمت و ضرورت آن واقف بود، که مردم را در آن گرمای سوزان نگه داشت و رسالت آسمانی خویش را به مسلمانان ابلاغ فرمود.

 

غدیر، خنثی کننده توطئه

آنچه می‏ توانست همه نقشه‏ های منافقان را یک جا خنثی، و اسلام را در چنان برهه حساسی حفظ کند، تعیین جانشین پیامبر و اعلان رسمی آن بود، چنان که حضرت زهرا(س) در این‏ باره می ‏فرمایند: پیامبر در روز غدیر، عقد ولایت را برای علی علیه‏ السلام محکم کرد». غدیر خم منافقان را فلج کرد و مانع اجرای نقشه‏ ها و توطئه‏ های شیطانی‏ شان شد.
 

تاج ولایت

پیامبر صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏ آله در غدیر خم عمامه خود را، که سحاب» نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمؤمنین علیه‏ السلام قرار دادند و انتهای عمامه را بر دوش آن حضرت آویختند و فرمودند عمامه تاج عرب است.»
 

خلاصه مکتب وحی

غدیر» عصاره و نتیجه خلقت و چکیده تمام ادیان الهی و خلاصه مکتب وحی است و صرفا واقعه‏ ای تاریخی نیست. این نام مقدس، عنوان عقیده ما و اساس دین است. غدیر ثمره نبوت و میوه رسالت است غدیر تعیین کننده خط‏ مشی مسلمانان تا آخرین روز دنیاست. غدیر ماجرایی سرنوشت‏ ساز است که خطبه غدیر» شاخص‏ ترین و زنده‏ ترین سند آن است.
 

غدیر؛ تداوم خط نبوت

واقعه غدیر خم که در آخرین سال زندگی رسول گرامی اسلام صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله رخ داد و در آن علی علیه‏ السلام به جانشینی آن حضرت صلی‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله برگزیده شد، حادثه‏ ای تاریخی نیست که در کنار دیگر وقایع بدان نگریسته شود. غدیر تنها نام یک سرزمین نیست؛ یک تفکر است. غدیر، نشانه و رمزی است که از تداوم خط نبوت خبر می‏دهد. غدیر، نقطه تلاقی کاروان رسالت با طلایه‏ داران امامت است. آری، غدیر خم یک سرزمین نیست؛ چشمه‏ ای است که تا پایان هستی می‏ جوشد؛ کوثری است که فنا برنمی‏ دارد؛ و افقی است بی‏کرانه و خورشیدی است عالم‏تاب.
 

غدیر و سرنوشت اسلام

بدون شک واقعه غدیر خم، نقش سرنوشت سازی در تعیین مسیر آینده اسلام داشته است. در این واقعه، پیامبر اسلام صلی‏ الله‏ علیه ‏و ‏آله مهم‏ترین مأموریت دوران پیامبریِ خود را به انجام رساند؛ مأموریتی که انجام آن، به منزله رساندن پیام رسالت حضرت بود، و کوتاهی در مورد آن، به از بین رفتن زحمات چندین ساله ایشان می ‏انجامید؛ چنان که خداوند متعالی درآیه 67 سوره مائده می‏ فرماید: هان ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت به تو نازل شده است، تبلیغ کن و اگر چنان نکنی، پیام و رسالت او را انجام نداده‏ ای و خداوند تو را از مردم حفظ می‏ فرماید».
 

حدیث غدیر خم یقینی است

واقعه غدیر خم، یکی از مسلّم‏ ترین مسائل تاریخ اسلام است و صدها دانشمند از آن یاد کرده ‏اند؛ مانند ابوریحان بیرونی و خواجه نصیرالدین طوسی. فیلسوف معروف، فارابی نیز بر همین اساس، به تحلیل فلسفه امامت» پرداخته است. ابن سینا نیز به موضوع نص (حدیث صریح غدیر)، در کتاب شفا اهمیت داده است، و آن را بهترین راه برای تعیین جانشین دانسته است. گذشته از علمای بزرگ شیعه که همه موثّق‏ اند و حجت،ده‏ها و ده‏ها دانشمند و محدث و مورّخ و مفسر از اهل‏ سنت نیز حدیث غدیر و واقعه آن را نقل کرده‏ اند؛ مانند طبری و ابن اثیر و احمد حنبل.
 

اگر می‏شد.

اگر پس از درگذشت پیامبر اکرم صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله به سفارش‏ های روز غدیر و موارد مکرر دیگری که پیامبر صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله، علی علیه‏ السلام را پیشوا معرفی فرموده بود عمل کرده بودند، اسلام جهان گیر می‏ شد و دین خدا بشریت را به راه می ‏آورد و عدالت و دادگری، آفاق تا آفاق گیتی را می‏ گرفت. از اینجاست که همه هوشمندان تاریخ بشر که به گونه‏ ای از این واقعه آگاهی یافته‏ اند، از انحرافی که پس از رحلت پیامبر پیش آمد، اظهار تأسف کرده ‏اند؛ از این جمله است ولتر، فیلسوف مشهور فرانسوی. وی تأسف خویش را چنین اظهار کرده است: آخرین اراده محمد انجام نشد؛ او علی را به جای خود منصوب کرده بود. ».


یکی از شاخصه‌های امیر مؤمنان علی علیه‌السلام در دوران خلافت ظاهری‌اش، برخورد صریح و موضع‌گیری قاطعانه و بدون تعارف در برابر خطای کارگزاران می‌باشد که این مسئله باید الگویی برای حاکمان باشد. در واقع این موضع‌گیری‌ها، به نوعی امر به معروف و نهی از منکر نیز محسوب می‌شود که لازمه حاکم اسلامی و آحاد جامعه، متناسب با شرایط خودش می‌باشد. نمونه‌ای از این موارد در ادامه ذکر می‌گردد.
 
توبیخ شریح قاضی
 به امام علیه‌السلام خبر دادند که شریح بن الحارث، قاضى امام(ع)، خانه‏اى به ۸۰ دینار خرید؛ حضرت او را احضار کرده و فرمود: به من خبر دادند که خانه‏اى با هشتاد دینار خریده‏اى و سندى براى آن نوشته‏اى و شاهدانی آن را امضا کرده‏اند!
 شریح گفت: آرى اى امیر مؤمنان! امام علیه السّلام نگاه خشم آلودى به او کرد و فرمود: اى شریح! به زودى کسى به سراغت مى‏آید که به نوشته‏ات نگاه نمى‏کند و از گواهانت نمى‏پرسد تا تو را از آن خانه بیرون کرده و تنها به قبر بسپارد.
 اى شریح! اندیشه کن که آن خانه را با مال دیگران یا با پول حرام نخریده باشى که در این صورت، خانه دنیا و آخرت را از دست داده‏اى؛ اما اگر هنگام خرید خانه، نزد من آمده بودى، براى تو سندى مى‏نوشتم که دیگر براى خرید آن به درهمى یا بیشتر، رغبت نمى‏کردى! آن سند را چنین مى‏نوشتم: این خانه‏اى است که بنده‏اى خوار، آن را از مرده‏اى آماده کوچ خریده! خانه‏اى از سراى غرور که در محلّه نابود شوندگان و کوچه هلاک شدگان قرار دارد! این خانه به چهار جهت منتهى مى‏گردد:
 یک سوى آن به آفت‏ها و بلاها، سوى دوّم آن به مصیبت‏ها، سوى سوم به هوا و هوس‏هاى سست کننده و سوى چهارم آن به شیطان گمراه کننده ختم مى‏شود و درِ خانه، به روى شیطان گشوده است! این خانه را فریب خورده آزمند، از کسى که خود به زودى از جهان رخت بر مى‏بندد، به مبلغى که او را از عزّت و قناعت خارج و به خوارى و دنیا پرستى کشانده، خریدارى کرده است!
 هر گونه نقصى در این معامله باشد، بر عهده پروردگارى است که اجساد پادشاهان را پوسانده و جان جبّاران را گرفته و سلطنت فرعون‏هایی چون کسرى” و قیصر” و تبّع(فرمانگزاران یمن)” و حمیر(پادشاهان جنوب عربستان پیش از اسلام)” را نابود کرده است.
 آنان که مال فراوان گرد آورده و بر آن افزودند و آنان که قصرها ساخته و محکم کارى کردند؛ طلا کارى کرده و زینت دادند؛ فراوان اندوختند و نگهدارى کردند و به گمان خود براى فرزندان خود باقى گذاشتند؛ همگى آنان به پاى حساب‌رسى الهى و جایگاه پاداش و کیفر رانده مى‏شوند؛ آن‌گاه که فرمان داورى و قضاوت نهایى صادر شود پس تبهکاران زیان خواهند دید».
 عقل به این واقعیّت‏ها گواهى مى‏دهد، هر گاه که از اسارت هواى نفس نجات یافته و از دنیا پرستى به سلامت بگذردنامه سوم نهج‌البلاغه
 
 نامه به زیاد بن ابیه، جانشین فرماندار بصره
 [زیاد بن ابیه همان شخصی است که در نهایت به معاویه می‌پیوندد و ظلم و جنایت شدیدی نسبت به شیعیان روا می‌دارد و پدر عبید‌الله بن زیاد ملعون می‌باشد. این شخص حرام‌زاده معلوم نیست که پدرش چه کسی بوده و به همین جهت به زیاد بن ابیه(پسر پدرش)، معروف بوده و معاویه بر خلاف دستور اسلام(الولد للفراش)، وی را برادر خود و فرزند ابوسفیان معرفی کرد.]   
 همانا من به راستى به خدا سوگند مى‏خورم که اگر به من گزارش کنند در اموال عمومى خیانت کرده‌اى، کم یا زیاد، چنان بر تو سخت می‌گیرم که کم بهره شده و در هزینه عیال، در مانده و خوار و سرگردان شوى! والسلام. نامه ۲۰ نهج‌البلاغه
 
نکوهش یک کارگزار
 اما بعد! از تو خبرى رسیده است که اگر چنان کرده باشى، پروردگار خود را به خشم آورده و امام خود را نافرمانى و در امانت خود خیانت کرده‏اى!
 به من خبر رسیده که کشت زمین‌ها را برداشته، آن‌چه را که مى‏توانستى گرفته و آن‌چه در اختیار داشتى به خیانت خورده‏اى؛ پس هر چه زودتر حساب اموال را براى من بفرست و بدان که حساب‌رسى خداوند از حساب‌رسى مردم سخت‏تر است! والسلام. نامه ۴۰ نهج‌البلاغه
 
 نامه به یکى از کارگزاران که یکی از پسر عموهای حضرت بوده
 اما بعد! همانا من تو را در امانت خود شرکت دادم و هم‌راز خود گرفتم و هیچ یک از افراد خاندانم براى یارى و مدد کارى و امانت دارى، مثل تو مورد اعتمادم نبود. زمانی که دیدى روزگار بر پسر عمویت سخت گرفته و دشمن به او هجوم آورده و امانت مسلمانان تباه گردیده و امّت اختیار از دست داده و پراکنده شدند، پیمان خود را با پسر عمویت دگرگون ساختى و همراه با کسانی که از او جدا شدند فاصله گرفتى؛ تو هماهنگ با دیگران دست از یارى‏اش کشیدى و با دیگر خیانت کنندگان خیانت کردى. نه پسر عمویت را یارى کردى و نه امانت‏ها را رساندى.
 گویا تو در راه خدا جهاد نکردى و برهان روشنى از پروردگارت ندارى! و گویا براى به دنیاى این مردم نیرنگ مى‏زدى و هدف تو آن بود که آنها را بفریبى و غنائم و ثروت‏هاى آنان را در اختیار گیرى؛ پس آنگاه که فرصت خیانت یافتى، شتابان حمله‏ور شدى و با تمام توان اموال بیت المال را که سهم بیوه ن و یتیمان بود، مانند گرگ گرسنه‏اى که گوسفند زخمى یا استخوان شکسته‏اى را مى‏رباید، به یغما بردى و آنها را به سوى حجاز با خاطرى آسوده، روانه کردى، بى‌آن که در این کار احساس گناهى داشته باشى!
 ‏دشمنت بى‌پدر باد، گویا میراث پدر و مادرت را به خانه مى‏برى! سبحان اللّه!!
 آیا به معاد ایمان ندارى و از حساب‌رسى دقیق قیامت نمى‏ترسى؟ اى کسى که در نزد ما از خردمندان به شمار مى‏آمدى، چگونه نوشیدن و خوردن را بر خود گوارا کردى در حالى که مى‏دانى حرام مى‏خورى و حرام مى‏نوشى؟! چگونه با اموال یتیمان و مستمندان و مؤمنان و مجاهدان راه خدا، کنیزان مى‏خرى و با ن ازدواج مى‏کنى که خدا این اموال را به آنان وا گذاشته و این شهرها را به دست ایشان امن فرموده؟!
پس از خدا بترس و اموال آنان را باز گردان و اگر چنین نکنى و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست یابم، تو را کیفر خواهم کرد که نزد خدا عذر خواه من باشد و با شمشیرى تو را مى‏زنم که به هر کس زدم وارد دوزخ گردید!
سوگند به خدا! اگر حسن و حسین [علیهما‌السلام] چنان مى‏کردند که تو انجام دادى، از من روى خوش نمى‏دیدند و به آرزو نمى‏رسیدند تا آن که حق را از آنان پس بگیرم و باطلى را که به دستم پدید آمده، نابود سازم!
به پروردگار جهانیان سوگند! اگر آن‌چه که تو از اموال مسلمانان به نا حق بردى، بر من حلال بود، خشنود نبودم که آن را میراث باز ماندگانم قرار دهم؛ پس دست نگهدار و بیندیش، فکر کن که به پایان زندگى رسیده‏اى و در زیر خاک‌ها پنهان شده و اعمالت را بر تو عرضه داشتند؛ آن‌جا که ستمکار با حسرت فریاد مى‏زند و تباه کننده عمر و فرصت‏ها، آرزوى بازگشت دارد امّا راه فرار و چاره مسدود است»! نامه ۴۱ نهج البلاغه
 
نامه به مصقله بن هبیره شیبانى، فرماندار اردشیر خرّه فیروز آباد» از شهرهاى فارس
گزارشى از تو به من دادند که اگر چنان کرده باشى، خداى خود را به خشم آورده‏اى و امام خویش را نافرمانى کرده‏اى؛ خبر رسید که تو غنیمت مسلمانان را که نیزه‏ها و اسب‏هایشان گرد آورده و با ریخته شدن خون‏هایشان به دست آمده، به اعرابى که خویشاوندان تو هستند و تو را برگزیدند، مى‏بخشى! به خدایى که دانه را شکافت و پدیده‏ها را آفرید، اگر این گزارش درست باشد، در نزد من خوار شده و منزلت تو سبک گردیده است! پس حق پروردگارت را سبک مشمار و دنیاى خود را با نابودى دین آباد نکن که در این صورت زیان‌کارترین انسانى. آگاه باش! حق مسلمانانى که نزد من یا پیش تو هستند، در تقسیم بیت المال مساوى است، همه باید به نزد من آیند و سهم خود را از من گیرند. نامه ۴۳ نهج‌البلاغه
 
نامه به کمیل بن زیاد نخعى‏، فرماندار هیت(یکی از شهرهای مرزی بین عراق و شام)” 
اما بعد! سستى انسان در انجام کارهایى که بر عهده اوست و پافشارى در کارى که از مسؤلیّت او خارج است، نشانه ناتوانى آشکار و اندیشه ویران‌گر است. اقدام تو به تاراج مردم قرقیسا(شهری در منطقه بین‌النهرین)” در مقابل رها کردن پاسدارى از مرزهایى که تو را بر آن گمارده بودیم، در حالی که کسى در آنجا نیست تا آن‎جا را حفظ کند و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد، اندیشه‏اى باطل است. تو در آنجا پلى شده‏اى که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت هجوم آورند؛ نه قدرتى دارى که با تو نبرد کنند و نه هیبتى دارى که از تو بترسند و بگریزند؛ نه مرزى را مى‏توانى حفظ کنى و نه شوکت دشمن را مى‏توانى در هم بشکنى؛ نه نیازهاى مردم دیارت را کفایت مى‏کنى و نه امام خود را راضى نگه مى‏دارى! نامه۶۱ نهج‌البلاغه
همان‌طور که ملاحظه می‌شود در این نامه امیر‌المؤمنین علیه‌السلام کسی را مورد نکوهش قرار داده که می‌توان گفت که از خواص اصحاب حضرت بوده است. کمیل بن زیاد که دعای شریف کمیل منسوب به وی است و امیر المؤمنین علیه‌السلام این دعا را به وی آموخت. این توبیخ، گویای این است که امیرالمؤمنین علیه‌السلام با احدی تعارف نداشته است.  
 
نامه به منذر بن جارود عبدى که در فرماندارى خود خیانتى مرتکب شد
 اما بعد! همانا، شایستگى پدرت مرا نسبت به تو فریفت و گمان کردم همانند پدرت مى‏باشى و راه او را مى‏روى؛ ناگهان به من خبر دادند که در هواپرستى چیزى فروگذار نکرده و توشه‏اى براى آخرت خود باقى نگذاشته‏اى! دنیاى خود را با تباه کردن آخرت، آباد مى‏کنى و براى پیوستن با خویشاوندانت از دین خدا بریده‏اى! اگر آن‌چه به من گزارش رسیده، درست باشد، شتر خانه‏ات و بند کفشت، از تو با ارزش‏تر است و کسى که همانند تو باشد، نه لیاقت پاسدارى از مرزهاى کشور را دارد و نه مى‏تواند کارى را به انجام رساند یا ارزش او بالا رود یا شریک در امانت باشد یا از خیانتى دور ماند؛ پس وقتی این نامه به دست تو رسید، نزد من بیا. ان شاء اللّه. نامه ۷۱ نهج‌البلاغه
سید رضی: منذر کسى است که امیر مؤمنان علیه‌السلام در باره او فرمود: آدم متکبّرى است، به دو جانب خود مى‏نگرد و در دو جامه که بر تن دارد، با تکبر راه می‌رود و پیوسته بر بند کفش خود مى‏دمد که گردى بر آن ننشیند!
 
اهمیت بیت‌المال
 على بن ابى رافع که در بیت المال امیرالمؤمنین علیه السلام خدمت مى‏کرد می‌گوید: دختر حضرت یک گردنبند مروارید در ایام عید قربان به امانت تضمین شده از من گرفت که پس از سه روز آن را بازگرداند. على علیه‌السلام آن را برگردن وى دید و از او پرسید: این گردنبند را از کجا آورده‌ای؟ او گفت: از علی بن ابی رافع عاریه گرفته‌ام تا در روز عید قربان با آن زینت کنم و بعداً آن را برگرداندم؛ پس امیرالمؤمنین علیه‌السلام مرا احضار کرد و فرمود: در مال مسلمانان خیانت مى‏کنى ای پسر ابی رافع؟!
گفتم: پناه بر خدا از این که در مال مسلمین خیانت کنم! حضرت فرمود: پس چرا گردنبندی را که در بیت‌المال مسلمین بود، بدون اجازه من و بدون رضایت مسلمین به دختر امیرالمؤمنین عاریه دادی؟                  
گفتم: یا امیرالمؤمنین! او دختر شماست و از من خواست که  گردنبند را به او عاریه دهم تا زینت کند؛ من هم به او عاریه دادم؛ آن هم عاریه تضمین شده که برگرداند و از مال خودم تضمین کردم و بر من واجب است که سالم آن را به جایش برگردانم.
حضرت فرمود: همین امروز آن را باز گردان و اگر بار دیگر چنین کاری کنى به کیفر من گرفتار خواهى شد! سپس فرمود: اگر دخترم این گردنبند را جز به صورت امانت تضمین شده گرفته بود، نخستین زن، از بنى هاشم بود که دستش به جرم سرقت بریده مى‏شد.
این مطلب به گوش دختر حضرت رسید و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! من دختر شما هستم، چه کسی شایسته‌تر از من در استفاده از این گردنبند است؟
على علیه‌السلام به او فرمود: اى دختر على بن ابى طالب! از قبول حق روگردان نباش! آیا همه ن مهاجر در این عید از چنین گردنبندى استفاده مى‏کنند؟! تهذیب‌الاحکام/شیخ‌طوسی/دارالکتب الاسلامیه/ج۱۰/ص۱۵۱
 
و الحمدلله رب العالمین

روز غدیر، روز تکمیل دین اسلام، همان روز یاس و ناامیدی کفار به‌شمار می‌رود. طبق آیه قرآن، واقعه غدیر چنان مهم است که اگر پیامبر(ص) کوتاهی می‌کرد و خبر را به مردم نمی‌رساند، فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» رسالت و بیست‌و سه سال ‌تبلیغ حضرت ناتمام و ناقص می‌ماند. دینی می‌تواند اسلام تلقی شود که مورد رضایت‌ خدا قرار گیرد. در روز غدیر، با نصب امامت و ت اسلام، خداوند راضی می‌شود که اسلام دین جهانی باشد و منهای غدیر رضایت پروردگار حاصل‌ نشده است.

به گزارش ایسنا، خورشید، امروز از نور غدیر، غلغله‌ای در دل دارد و زمزمه‌ای بر لب، خورشید تا به صبح، لحظه لحظه‌ها را شمرده تا به خوش آمد غدیر، نوری دگر دهد. خورشید، امروز از مکّه آمده، از سرزمین ولایت، از سرزمین خلافت، از سرزمین وصیت، همگان در غدیر خم جمع شده‌اند و دست‌ها سایبان چشم‌هاست، دیده‌ها مشتاق و دل‌ها بی‌قرار، همه یک‌دیگر را نگاه می‌کنند، چه شده است؟ پیامبر اسلام(ص) ما را به چه می‌خواند؟ به‌ناگاه، دیدگان مشتاق، غرق نور و سرور می‌شوند. پیامبر(ص) از بزرگ‌ترین پیام خداوند سخن می‌گوید، پیام تکمیل دین و علی(ع) در میان دست‌ها، دیده‌ها، بوسه‌ها و شادی‌ها گم می‌شود.


علی(ع) مولای همه و وارث پیامبر(ص) شده است. از آن روز در دل هر مشتاقی، چشمه‌ای از عشق جوشید و هر چشمه‌ای را ندایی است که هر صبح، در هر طلوع، هر ظهر و هر شام و هر غروب، به ولایت علی(ع) شهادت می‌دهد: اشهد انّ علیا ولیُّ اللّه»، اذان از بالای گل دسته‌ها، غدیر را سر می‌دهد، دسته‌های گل در میان خانه‌ها، غدیر را تبریک می‌گویند، شیرینی و گلاب نیز هر کدام در این جشن سهمی دارند و لحنی، که خود با غدیر می‌گویند: عید غدیر، عید امامت و ولایت علی(ع) و اولاد علی(ع) مبارک باد».


ضرورت شناخت روز غدیر


غدیر، یک رخ داد تاریخی صرف یا تنها یک گذرگاه جغرافیایی نیست، بلکه یک سرفصل اعتقادی است که درون مایه همه طاعت‌ها از آن منشأ می‌گیرد، رسالت همه پیامبران در آن مفهوم می‌یابد، و همه رشدها و تعالی‌ها از آن‌جا آغاز می شود. از این رو، شناخت غدیر، از ضروری‌ترین وبنیادی ترین شناخت‌های اعتقادی است. امام رضا(ع) در کلامی زیبا درباره شناخت غدیر فرموده‌اند: به خدا سوگند، اگر مردم ارزش روز غدیر را شناخته بودند، روزی ده بار، فرشتگان با آنان مصافحه می‌کردند، و اگر به درازا کشیدن سخن برای من ناگوار نبود، درباره ارج‌مندی این روز و فضیلت‌هایی که خداوند متعال به کسانی داده که آن را شناخته‌اند، چنان بسط سخن می‌دادم که به شمار نیاید.»(۱)


شناخت واقعه غدیر


رویداد عظیم اعطای رسمی مقام ولایت و امامت بر علی(ع) در سرزمین غدیر خم» رخ داد و از این رو، به این نام در تاریخ ماندگار شد. این سرزمین در نزدیکی جُحفه»، یکی از میقات‌های اطراف حرم مکّه واقع شده است. جُحفه، دهکده‌ای بزرگ است که در راه مکّه و مدینه قرار گرفته و محل جدایی حاجیان مدینه، مصر، عراق و نَجد از دیگر حجاج است. غدیر» به برکه و آب‌گیری می‌گویند که در ایام ریزش باران، از آب پر می‌شود و سپس رفته رفته، آبش کاهش می‌یابد و در تابستان با شدّت یافتن حرارت هوا، به کلی از بین می‌رود. خُم» نیز شاید، اسم شخص باشد یا اینکه اسم نی‌زار و درخت‌زاری است که در باتلاق یا مصبّ رود و ریزش آب پیدا می‌شود. برخی هم گفته‌اند که خم، نام محلی است که در آن چشمه فرو می‌ریزد. سرزمین غدیر اکنون در ۲۲۰ کلیومتری مکّه و نزدیک جحفه قرار دارد. (۱)


پیامبر گرامی اسلام(ص)، در سال دهم هجرت، پس از اتمام آخرین سفر خویش به مکّه، که به حَجّةُ الوداع» معروف شد، به منادی خود بلال» دستور دادند که به مردم اعلان کند که همگان باید آهنگ سفرکنند تا در غدیر خم گِرد هم آیند و هیچ‌کس جز معلولان باقی نماند. صبح‌گاهان، پیامبر خدا(ص) با همراهی جمعیت انبوهی از مکّه به سوی غدیر خم حرکت کردند. آن حضرت در روز یکشنبه هجدهم ذی‌الحجه به غدیر خم رسیدند. پنج ساعت از روز گذشته بود که جبرئیل، فرمان خداوند را به ولایت و امامت علی(ع) بر پیامبر اکرم(ص) فرود آورد. هنگامی که این سروش آسمانی نازل شد، بیشتر حاجیان به نزدیکی سرزمین جُحفه رسیده و گروهی نیز هنوز به رسول اللّه(ص) نپیوسته بودند. پیامبر(ص) در غدیر توقف کرده و دستور دادند که پیشینیان که به جحفه رسیده‌اند باز گردند و منتظر مانند تا عقب مانده‌ها نیز به آنان ملحق شوند. سپس پیامبر(ص) بر منبری از جهاز شتران بالا رفتند و فرمان خداوند را بر مردمان ابلاغ کردند. (۱)


پیام وحی الهی آیه زیر بود: یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ» ای پیامبر، آنچه را از پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان، اگر چنین نکنی امر رسالت او را ادا نکرده‌ای، خدا تو را از مردم حفظ می‌کند، که خدا مردم کافر را هدایت نمی‌کند.»(مائده، ۶۷)


همه مفسران شیعه معتقدند آیه فوق در غدیر خم درباره ولایت و جانشینی ‌علی(ع) نازل شده و حدود ۳۶۰ تن از دانشمندان اهل سنت نیز این مطلب را پذیرفته‌اند. نام‌های برخی از مفسران و مآخذ و مدارک اهل ‌سنت چنین است: واحدی در کتاب اسباب، سیوطی در کتاب الدرالمنثور، فخر رازی در تفسیر رازی، نیشابوری در تفسیر نیشابوری، قندوزی در ینابیع الموده، آلوسی در تفسیر آلوسی، المنار ج ‌۶، تاریخ بغداد، ج ۸، تاریخ یعقوبی ج ۲، شبلنجی در نور الابصار، مسند احمد بن حنبل، نسائی در خصائص، عقدالفرید، سیوطی در تاریخ خلفاء، اسعاف الراغبین، مصابیح السنه، حلیه‌الاولیاء، نثر اللیالی، واحدی در اسباب النزول، فخرالدین رازی در تفسیر مفاتیح الغیب، ترمذی، در صحیح، ابن کثیر در بدایه و النهایه و. و. . (۲)


امام صادق(ع) در گفتاری حکیمانه که فریاد بلند حقانیت علی(ع) را در ورای خود پنهان دارد، برگ دیگری از مظلومیت‌های بی‌کران امیرمؤمنان(ع) را این‌گونه ورق زدند: شگفتا از آن‌چه علی بن ابی طالب کشید! (در روز غدیر)، آن حضرت این همه شاهد داشت، ولی نتوانست حق خود را بگیرد، در حالی‌که مردمان با دو شاهد، حق خود را می‌گیرند». تاریخ نگارانِ حقیقت جو، درباره تعداد شرکت کنندگان انبوهی که در واقعه غدیر خم، شاهدانِ اعطای مقام امامت بر علی(ع) بوده‌اند، گفته‌های متفاوتی دارند، اگرچه بیشتر مورخان شیعه، شمار این جمعیت را بیش از ۱۲۰ هزار نفر گفته‌اند، ولی نقل‌های دیگری هم چون: چهل، هفتاد، نود و ۱۱۴ هزار نفر نیز گفته شده است(۱)


پیامبر اسلام(ص) در خطبه خویش بعد از حمد و ثنای الهی و اشاره به فرمان الهی رای امری مهم، فرمودند: ای مردم، این مطلب را درباره او بدانید و بفهمید و بدانید که خداوند او را برای شما صاحب اختیار و امامی قرار داده که اطاعتش را واجب نموده است بر مهاجرین و انصار و بر تابعین آنان به نیکی، و بر روستایی و شهری، و بر عجمی و عربی، و بر آزاد و بنده، و بر بزرگ و کوچک، و بر سفید و سیاه، بر هر یکتاپرستی حکم او اجرا شونده و کلام او مورد عمل و امر او نافذ است. هر کس با او مخالفت کند ملعون است، و هر کس تابع او باشد و او را تصدیق نماید مورد رحمت الهی است. خداوند او را و هرکس را که از او بشنود و او را اطاعت کند آمرزیده است. ای مردم، این آخرین باری است که در چنین اجتماعی بپا می‌ایستیم، پس بشنوید و اطاعت کنید و در مقابل امر خداوند پروردگارتان سر تسلیم فرود آورید، چرا که خداوند عزوجل صاحب اختیار شما و معبود شما است، و بعد از خداوند رسولش و پیامبرش که شما را مخاطب قرار داده، و بعد از من علی صاحب اختیار شما و امام شما به امر خداوند است، و بعد از او امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات خواهید کرد. حلالی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان(امامان) حلال کرده باشند، و حرامی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان(امامان) بر شما حرام کرده باشند. خداوند عزوجل حلال و حرام را به من شناسانده است، و آنچه پروردگارم از کتابش و حلال و حرامش به من آموخته به او سپرده‌ام. ای مردم، علی را(بر دیگران) فضیلت دهید. هیچ علمی نیست مگر آنکه خداوند آنرا در من جمع کرده است و هر علمی را که آموخته‌ام در امام المتقین جمع نموده ام، و هیچ علمی نیست مگر آنکه آنرا به علی آموخته ام. اوست امام مبین» که خداوند در سوره یس ذکر کرده است: و کل شییء احصیناه فی إمام مبین» و هرچیزی را در امام مبین جمع کردیم .»


بنابراین پیامبر اسلام(ص) علاوه بر اعلام ولایت و امامت علی(ع) به‌صورت رسمی ولایت و امامت یازده امام معصوم(ع) اشاره نموده و سپس دستش را بر بازوی علی(ع) زد و آن حضرت را بلند کرد، و این در حالی بود که امیر المؤمنین(ع) از زمانی‌که پیامبر(ص) بر فراز منبر آمده بود یک پله پایین‌تر از مکان حضرت ایستاده بود و نسبت به صورت حضرت به طرف راست مایل بود که گویی هر دو در یک مکان ایستاده‌اند. پس پیامبر(ص) با دستش او را بلند کرد و هر دو دست را به سوی آسمان باز نمود و علی(ع) را از جا بلند نمود تا حدی که پای آن حضرت موازی زانوی پیامبر(ص) رسید.


سپس فرمود: ای مردم، این علی است، برادر من و وصی من و جامع علم من و جانشین من در امتم بر آنان که به من ایمان آورده‌اند، و جانشین من در تفسیر کتاب خداوند عزوجل و دعوت به آن، و عمل کننده به آنچه او را راضی می‌کند و جنگ کننده با دشمنان خدا و دوستی کننده بر اطاعت او و نهی کننده از معصیت او، اوست خلیفه رسول خدا و اوست امیرالمؤمنین و امام هدایت کننده از طرف خداوند و اوست قاتل ناکثان و قاسطان و مارقان به امر خداوند، خداوند می‌فرماید: مَا یبدل القَول لَدی» سخن در پیشگاه من تغییر نمی‌پذیرد»، پروردگارا، به امر تو می‌گویم: خداوندا دوست بدار هر کس علی را دوست بدارد و دشمن بدار هر کس علی را دشمن بدارد و یاری کن هرکس علی را یاری کند و خوار کن هر کس علی را خوار کند و لعنت نما هر کس علی را انکار کند و غضب نما بر هر کس که حق علی را انکار نماید»»(۳)


لازم بذکر است که هنوز مردم متفرق نشده بودند که آیه زیر بر پیامبر اسلام(ص) نازل شد: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا.» امروز دین شما را به کمال رسانیدم و نعمت خود بر شما تمام کردم و اسلام را دین شما برگزیدم» (مائده، آیه ۳)


نکات مهم درباره واقعه غدیر


* اگر چنانکه اهل سنت می‌گویند مولا به معنی دوستی بود، چرا در این جریان و با این مقدمات و در برابر صدها هزار نفر بیان ‌شد. در مدینه نیز می‌توانست ‌بفرماید: هر که من دوست او هستم، علی هم دوست اوست، بعلاوه دقت در خطبه کامل پیامبر اسلام(ص) نشان‌دهنده آن است که ایشان علی(ع) و یازده امام معصوم(ع) را دقیقا بعنوان جانشین و امام و پیشوای مسلمین بعد از خود معرفی نموده‌اند و اطاعت از آن‌ها همانند اطاعت از خودشان واجب معرفی کرده‌اند.


*زمان و مکان ابلاغ این امر بسیار پر معناست. این خبر مهم‌ در آخر عمر پیامبر(ص) آن‌هم در سفر حج، و منطقه گرم و سوزان وچهار راهی که مسافران تقسیم می‌شدند و به مدینه، حلب، شام و یمن می‌رفتند بیان شد، جایی که هر حاجی خود یک خبرنگار و گزارشگر بود. انتصاب ولایت‌ علی(ع) را به عنوان یک خبر نو به منطقه خود می‌رساند.


*قضیه غدیر چنان مهم است که اگر پیامبر(ص) کوتاهی می‌کرد و خبر را به مردم نمی‌رساند، فمابلغت رسالته» رسالت و۲۳  سال ‌تبلیغ حضرت ناتمام و ناقص می‌ماند.


*قضیه غدیر آنقدر مهم است که باید از نظر زمانی در آخرعمر، آنهم در سفر حج و آخرین سفر حج در برابر بیش از ۱۰۰۰۰۰نفر بیان شود.


*پیامبر اکرم(ص) ۲۳ سال قبل به تنهایی علیه شرک و کفر و نفاق و آداب و رسوم باطل جزیره‌العرب قیام کرد و نترسید. در مقابل ‌دشمنانی که حدود ۷۰ جنگ بر اسلام و مسلمین تحمیل کردند، نترسید. در احد که مسلمانان شکست‌ خوردند، نترسید. در بت‌شکنی‌ها و فتح مکه و . نترسید. توحید و معاد و آیات دفاع و عبادت و. را آورد، نترسید. خلاصه در تمامی صحنه‌ها از هیچ‌حادثه‌ای نترسید؛ ولی از ابلاغ روز غدیر وحشت داشت و می‌ترسید، بدین سبب، خداوند متعال دلداری‌اش می‌دهد که . والله یعصمک من‌الناس».


*داستان غدیر آن قدر مهم است که تکمیل ‌۲۳ سال زحمت پیامبر به این حادثه وابسته است و منهای غدیر دین ناقص و ناتمام‌ خواهد بود.


*اگر هدایت انسان‌ها در سایه دین است و این خود از بزرگترین ‌نعمت‌هاست، تمامیت این نعمت ‌به جریان روز غدیر وابسته است. که‌ منهای روز غدیر و نصب ولایت علی(ع) نعمت هدایت ناتمام‌ خواهد ماند و کار ناتمام هم نتیجه کاملی نخواهد داشت، زیرا نتیجه کامل یک عمل، به تمامیت و تکمیل آن عمل وابسته است و گرنه کار ناقص و بی‌نتیجه خواهد بود، یا نتیجه ناقص می‌دهد.


*دینی می‌تواند اسلام تلقی شود که مورد رضایت‌ خدا قرار گیرد. در روز غدیر، با نصب امامت و ت اسلام، خداوند راضی می‌شود که اسلام دین جهانی باشد و منهای غدیر رضایت پروردگار حاصل ‌نشده است.


*کفار و منافقان منتظر مرگ رسول خدا(ص) بودند که آب رفته ‌را به جوی خود برگردانند و کفر و الحاد و شرک و بت پرستی ‌جاهلیت را اعاده کنند. آن‌ها چنان می‌پنداشتند چون پیامبر رحلت‌ کند، کشتی بدون ناخدا و باغ بدون باغبان خواهد بود و شرک وکفر و نفاق، سکان این کشتی را در دست ‌خواهند گرفت که ناگهان ‌با نصب امامت و ولایت ‌حضرت در غدیر، امیدها به یاس تبدیل شد، بدخواهان رسالت ناامید گردیدند. زیرا کشتی رسالت ناخدایی ‌حکیم و معصوم و علیم یافت و باغ و بوستان نبوت باغبانی عاقل ‌و بیدار.


*آیه‌های "ولایت"، "مودت"، "تطهیر"، "مباهله"، "اکمال دین"، "تبلیغ" و ده‌ها آیه دیگر که در منابع شیعه و سنی آمده، بهترین‌ دلیل بر حقانیت ‌شیعه است.


*اسلام با ت الهی و امامت علوی کفار را نا امید می‌کند و نعمت تمام و کامل می‌گردد. اسلام و قرآن با معلم و مفسر دینی‌کامل خواهد شد که پشت کفر جهانی را می‌لرزاند و خواب را از دشمن می‌رباید و گرنه رهبران غیر معصوم، ناخدایانی هستند که‌ سرنشینانشان کشتی بشریت را به وادی سرگردانی و ساحل‌های گمراهی‌ می‌کشانند و نیل به ساحل نجات و قله رفیع تکامل به رهبران‌ وارسته، معصوم، حکیم و علیم نیاز دارد، رهبرانی که قدم جای قدم ‌رسول خدا(ص) بگذارند.


*در طول‌ ۲۳  سال رسالت و تبلیغ پیامبر، چه روزی می‌تواند روز یاس کفار باشد؟ آیا روزی که پیامبر اسلام(ص) به رسالت مبعوث‌ شد؟ بی‌تردید روز بعثت نمی‌تواند روز یاس کفار باشد، زیرا دین ‌در آن روز کامل نشد و کفار هنوز نفهمیده بودند که قضیه چیست؟ تا امیدوار یا ناامید گردند. افزون بر این، کفار و مشرکان‌ مکه در روزهای اول بعثت و حتی تا۱۳  سال پس از آن قدرت بسیار داشتند و امیدوار بودند اسلام و پیامبر(ص) را از میان بردارند. و آیا روز پیروزی مسلمین در بدر روز یاس کفار بود؟ بی‌تردید پاسخ منفی است. زیرا آیه به اعتراف شیعه و سنی در روز غدیر و آخر عمر پیامبر نازل شده است. افزون بر این، کفار در بدر ناامید نشدند، زیرا در سال بعد به مسلمانان یورش بردند و سپاه ‌اسلام را در احد شکست دادند. (۲)


بنابراین روز غدیر، روز تکمیل دین اسلام، همان روز یاس و ناامیدی کفار به‌شمار می‌رود. با توجه به معنای اکمال و اتمام، که دین بدون ولایت علی(ع) دینی ناقص است، و مجموعة معارف الهی کارآیی لازم را نخواهد داشت. یعنی توحید، ناقص درک می‌شود، گوهر وحی به طور کامل به دست نمی‌آید، و سایر معارف الهیه کم رنگ و کدر استنباط می‌گردد. (۴)


منابع:


۱-کمال دین در جمال ولایت/ عید غدیر، گلبرگ، بهمن ۱۳۸۲، شماره ۴۷.
۲- مظفری، محمد تقی، غدیر در قرآن، فرهنگ کوثر - شماره ۲۵.
۳- متن کامل خطبه پیامبر اکرم(ص) در غدیر خم، پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه.
۴- فرهاد ترابی، گفتمان امامت پیرامون غدیردرکلام الهی(قسمت دوم)




غنچه لب‌های پیغمبر که شد وا در غدیر / بر لبش گل واژه من کنت مولا” نشست
عید غدیر خم مبارک

✦✦✦✦

از فرط گنه جهان ما شد تاریک
ای کاش خدا برای عرض تبریک

در عید غدیرخم به نور صلوات
عیدی بدهد فرج نماید نزدیک

عید سعید غدیر خم مبارک باد


https://www.wiki-view.com/wp-content/uploads/2019/08/%D8%B9%DB%8C%D8%AF-%D9%82%D8%AF%DB%8C%D8%B19.jpg.webp

پیامک عید غدیر

دریای غدیر، از ریزش آبشارگون وحی بر جان محمّد(ص) لبریز است
و قامت دین در زلال غدیر خم انعکاس می‌یابد

عید غدیر، بر حامیان راستین ولایت، مبارک!

✦✦✦✦

ای غدیر خم که هستی روز بیعت با امام
بر تو ای روز امامت از همه امت سلام

از تو محکم شد شریعت، وز تو نعمت شد تمام
ما به یاد آن مبارک روز و آن زیبا پیام

✦✦✦✦

هان! ای مردمان! علی را برتر بدانید، که او برترین انسان از زن و مرد بعد از من است
هرکه با او بستیزد و بر ولایتش گردن ننهد نفرین و خشم من بر او باد. (خطبه ی غدیریه)



پیامک تسلیت حلول ماه محرم - (اس ام اس تسلیت فرا رسیدن ماه محرم ایام سوگواری سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع) )
ابراهیم بن ابی محمود گفته است: امام رضا(ع) فرمودند: فَعَلی مِثْلِ الْحُسَینِ فَلْیَبْکِ الْباکُونَ فَاِنَّ البُکاءَ عَلَیهِ یَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظامَ؛ بر مثل حسین(ع) باید گریه کنندگان بگریند چون گریه بر او گناهان بزرگ را فرو می ریزد. ثم قال: کانَ اَبی اِذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا یُری ضاحِکاً وَ کانَتِ الْکِئاَّبَةُ تَغْلِبُ عَلَیْهِ حَتّی یَمْضِیَ مِنْهُ عَشْرَةُ اَیّامٍ، فَاِذا کانَ الْیَوْمُ العْاشِرُ کانَ ذلِکَ الْیَوْمُ یَوْمَ مُصیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکائِهِ و یقول: هو الیوم الذی قُتِل فیه الحسین(ع)؛ سپس امام رضا(ع) فرمود: پدرم (امام موسی بن جعفر) زمانی که ماه محرم فرا می رسید خندان دیده نمی شد و اندوه شدید و حزن ایشان را فرا می گرفت و غم و عزا بر ایشان حاکم می گشت تا این که 10 روز می گذشت. هنگامی که روز دهم ماه محرم می شد آن روز، روز مصیبت و حزن و گریه پدرم بود. می گفت: این روز دهم روزی است که امام حسین(ع) در آن شهید شد (علل الشرایع، شیخ صدوق، ص 87 - تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة، ج 10، ص 394 - بحارالأنوار، ج 44، ص 284 - عوالم العلوم و المعارف، ج 17، ص 528).

شمیم عاطفه در کوچه ها رها شده است

دوباره هر شب من رنگ کربلا شده است

وزیده در همه جا عطر سیب حضرت عشق

قسم به ساحت گریه قسم به ساحت عشق

فرارسیدن ماه محرم تسلیت باد.


امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: هر دیده ای روز قیامت، گریان و هر چشمی [از روی نگرانی] بیدار است، مگر چشم کسی که خداوند او را بر کرامت خود اختصاص داده باشد و بر هتک حرمتی که از حسین علیه السلام و خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می شود، گریسته باشد. (خصال، حدیث 400/625)



این عبارت پر معنا و مهم، در هیأت و دستجات عزاداری، همواره به عنوان یک شعار و حتی گاه دلیل و فلسفه ی بسیاری از مجالس حسینی مطرح می شود. اما متأسفانه در برخی موارد، به غلط، به عنوان حدیث و گفتاری از امام معصوم(ع) بیان شده است. به عنوان نمونه: مرحوم دکتر شریعتی در ابتدای یکی از مقالات خود در باره ی امام حسین(ع) این عبارت را به عنوان حدیث، به امام صادق(ع) نسبت داده است. اما با بررسی منابع حدیثی در می یابیم که این عبارت پر معنا و مفهوم، حدیث بیان شده از ائمه ی اطهار(ع) نیست. بلکه بیتی از اشعار یکی از شعرای معاصر امام صادق(ع) است. دکتر مهاجرانی در باره ی این موضوع در کتاب انقلاب عاشورا می نویسد: عبارت کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. که مشهور و پر نکته است. را نتوانستم رد مجموعه ی بحارالنوار، کتب اربعه و مستدرک الوسائل پیدا کنم. آنچه در استفاده و اطمینان نسبت به این عبارت قانعم کرد، اشاره امام خمینی(ره) است: دستور است برای همه، کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. دستور است به اینکه هر روز و همه جا باید همان نهضت را ادامه بدهید. همان برنامه را.

قابل توجه این که، حضرت امام(ره) نیز این جمله را به عنوان حدیث نقل نفرموده اند؛ بلکه به یک دستور کلی، تعبیر کرده اند.


مقتل‏ نگاران و روضه‏ خوانان، سخنان بسیارى را ـ در قالب نثر و نظم ـ به امام حسین(ع) نسبت داده‏اند كه هرگز سند و مدركى براى آنها نمى‏توان یافت. بعضى از آن سخنان با این كه غیر مستند و جعلى‏ اند، بسیار مشهور و متداول نیز هستند و از آنجا كه مقبولیت عام یافته‏اند، برخى از پژوهشگران و نویسندگان بنام و معاصر نیز آنها را مسلّم الصدور پنداشته، بدون تأمل و تحقیق، در آثار خود به عنوان سخنى از سخنان امام حسین(ع) آورده‏ اند. امروز هم بسیارى از كتاب سازان و موءلفانِ مبلّغ و مبلّغانِ موءلف پیوسته آنها را در تألیفات و تبلیغات خویش از زبان امام حسین(ع) مى‏نویسند و در شمارگان فراوانى منتشر مى‏كنند ؛ غافل از آنكه امام حسین(ع) هرگز آن سخنان را نگفته و به زبان نیاورده است و آن سخنان، هر یك مصداق آشكارى است از آن ضرب‏المثل معروف كه مى‏گوید: رُبّ مشهورٍ لا اصل له.»

در میان مقتل‏ نگارانِ روضه ‏خوان و مجالس ‏نویسان واعظ، از دیرباز چنین مرسوم بود كه داستانها و سخنانى را نخست در مجالسِ روضه‏خوانى براى مردم (عوام‏ الناس) مى‏گفتند و سپس همانها را در كتابهاى خود مى‏نوشتند. آنان در آغاز این مجالس، خود نیز تردید داشتند و آن سخنان را تنها براى گریاندن مردم مى‏گفتند، اما با دیدن تأثر شدید شنوندگان، از آن تردید دست شسته، باورشان مى‏شد كه امام حسین(ع) چنان سخنانى گفته و یا چنان حوادثى رخ داده است.

به این ترتیب، سخنان بسیارى نخست با عنوان زبان حال» گفته شده و سپس در كتابهاى مقاتل و مجالس تدوین شده است. همان سخنان ساختگى، با گذشت زمان و پس از آن كه پیوسته تكرار شده و شهرت یافته‏اند، از صورتِ زبان حال» خارج شده و صورتِ زبان قال» به خود گرفته‏ اند.

گویندگان و سرایندگانِ این گونه سخنان به تصور اینكه در چنان شرایطى جا داشت امام حسین(ع) چنان سخنانى بگوید، آنها را گفته و نوشته‏اند.1 اما این گفته‏ ها با مرور زمان از شرایط و احوال» گذشته به مقامِ حوادث و اقوال» رسیده ‏اند تا به پشتوانه شهرت و مقبولیت عام، از سخنان امام حسین(ع) انگاشته شده و روایت و حدیث پنداشته شده‏اند.

این گونه سخنانِ حدیث‏ گونه، به ویژه در میان اشعارى كه به امام حسین(ع) نسبت داده مى‏شود فراوان است. دهها بلكه صدها بیت از این گونه اشعار را تنها در كتابى مجهول‏ الموءلف به نام ادب الحسین و حماسته» مى‏توان یافت.2 ما در اینجا تنها بعضى از آن سخنان را كه بسیار مشهور و معروف‏اند و اكنون نیز برخى از موءلفان و نویسندگان آنها را از سخنان امام حسین(ع) مى‏پندارند و از زبان آن حضرت نقل مى‏كنند، برمى‏رسیم ؛ تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.


عبارت هل مِن ناصر یَنصُرُنى» که به امام حسین(ع) منسوب است، در منابع حدیثی و تاریخى دقیقاً به همین صورت نقل نشده است، اما همین معنا با تفاوت‌هایى در متن و با عبارت‌هاى دیگر نقل شده است:
1. در آغاز نبرد؛ هنگامی که دو سپاه روبروی هم قرار گرفتند، امام حسین(ع) صدا زد: أَمَا مِنْ مُغِیثٍ یُغِیثُنَا لِوَجْهِ اللهِ؟ أَمَا مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ الله؟»؛[1] آیا دادرسى نیست که براى رضاى خدا به داد ما برسد؟ آیا دفاع‌کننده‌اى نیست که از حریم رسول خدا دفاع کند؟». که به دنبال آن، حرّ بن یزید ریاحی از سپاه عمر بن سعد جدا شده و به امام حسین(ع) پیوست و به درجه شهادت رسید.[2]
2. وقتی که امام حسین(ع) دید که جوانان و دوستانش همه کشته شده و روى زمین افتاده‌اند تصمیم گرفت که خود به جنگ دشمن برود، پس چنین صدا زد: هَلْ مِنْ ذَابٍّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ الله‏؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخافُ اللهَ فِینا هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجو اللهَ بِإِغاثَتِنا هَلْ مِنْ مُعِینٍ یَرْجو مَا عِنْدَ اللهِ فِی إِعانَتِنا»؛[3] آیا کسى هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ آیا خداپرستى هست که درباره ما از خداوند بترسد؟ آیا دادرسى هست که به امید پاداش خداوندى به فریاد ما برسد؟ آیا یاورى هست که به امید آنچه نزد خدا است ما را یارى کند؟».
این‌جا فرد دیگری به یاری حضرتشان نشتافت و حضرتشان غریبانه به شهادت رسید.
 

[1]. ابن طاووس، على بن موسى، اللهوف على قتلى الطفوف، ص 102، تهران، جهان، چاپ اول، 1348ش.
[2]. همان.
[3]. همان، ص 116.

شفقنا – آیت الله علوی بروجردی در نقل تکان دهنده ای از علامه طباطبایی که خود شاهد آن بوده است، بیان می کند که مرحوم علامه در مجلس روضه ای وقتی روضه خوان شعری خاص از ایرج میراز را قرائت می کرده است از او می خواهد بیتی را تکرار کند و به شدت اشک می ریخته است که تا چهار بار این تکرار انجام می شود و سپس فرموده است: ای کاش ایرج میرزا  آن شعر خاص یا یک بیت آن شعر خود را که در وصف داغ حضرت علی اکبر (ع) سروده است را به من می داد و من المیزان را به او می دادم. بیت منظور نظر علامه طباطبایی این بیت بوده است:

بعد از پسر دل پدر آماج تیر شد
آتش زدند لانۀ ی مرغ پریده را!

به گزارش شفقنا، آیت الله علوی بروجردی ادامه می دهد: من به مرحوم علامه طباطبایی اشکال کردم که آیا ایرج میرزا را می شناسید؟ او هجو سرا است. علامه می فرماید بله می شناسم و کتاب شعر او را هم دارم. سپس علامه می فرماید مع ذلک، ای کاش ایرج میرزا این بیت شعرش را به من می داد و من المیزان را به او  می دادم و ادامه می دهد: من گمان ندارم کسی که چنین بیتی را راجع به حضرت علی اکبر امام حسین (ع) سروده است، در روز قیامت حضرت سید الشهدا (ع) نسبت به این فرد بی تفاوت باشد.
متن کامل شعر ایرج میرزا از این قرار است:

رسمست هرکه داغ جوان دید دوستان
رأفت برند حالت آن داغ دیده را

یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا
وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را

آن دیگری بر او بفشاند گلاب شهد
تا تقویت شود دل محنت کشیده را

یکچند دعوتش بگل و بوستان کنند
تا برکنندش از دل، خار خلیده را

القصه، هرکس به طریقی ز روی مهر
تسکین دهد مصیبت بر وی رسیده را

آیا که داد تسلیت خاطر حسین.!؟
چون دید نعش ا کبر در خون تپیده را

آیا که غم ‌گساری و اندوه ‌بری نمود
لیلای داغدیده ی محنت‌ کشیده را

بعد از پسر دل پدر آماج تیر شد
آتش زدند لانۀ ی مرغ پریده را!


گروه ادب: استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه صدا و سیما با اشاره به حافظ‌خوانی میرزاجوادآقا ملکی‌ تبریزی» در قنوت نماز نافله‌ گفت: اشارات قرآنی بسیاری در غزلیات حافظ وجود دارد و زبان نمادین شعرش دلیل تفأل به دیوان اوست.


پیامبر اسلام صلی االه عیله وآله وسلم :

 دائماً متفکر بود.
 اکثر اوقات ساکت بود.
خلقش نرم بود.
کسی را تحقیر نمی‌‌کرد.
دنیا و ناملایمات هرگز او را به خشم نمی‌آورد.
حقی پایمال می‌شد از شدت خشم کسی او را نمی‌‌شناخت تا این که حق را یاری کند.
بیشتر خنده‌های آن حضرت تبسم بود.
می‌فرمود حاجت کسانی که به من دسترسی ندارند را ابلاغ کنید.
با مردم انس می‌گرفت و آنان را از خود دور نمی‌کرد.
در همه امور اعتدال داشته و افراط و تفریط نمی‌کرد.
زبان خویش را از بیان سخنان غیرضروری کنترل می‌کرد.
در انجام وظیفه به هیچ وجه کوتاهی نمی‌کرد.
بافضیلت‌ترین فرد نزد پیامبر خیرخواه‌ترین آنان برای مردم بود.
در مجالس جایگاه خاص برای خود برنمی‌گزید.
هنگامی که بر جمعی وارد می‌شد در جای خالی می‌‌نشست و به یاران خویش دستور می‌داد این گونه عمل کنند.
هر کس برای رفع نیاز رجوع می‌کرد نیازش را برآورده می‌کرد یا با کلام دلنشین آن حضرت قانع می‌شد.
رفتار پیامبر آنقدر نرم بود که مردم او را همچون پدری دلسوز و مهربان می‌دانستند و حق همه مردم نزد آن بزرگوار یکسان بود.
مجلسش مجلس بردباری، حیا، صدق و امانت بود.
عیب‌جو نبود و از کسی هم تعریف زیاد نمی‌کرد.
پیامبر نفس خود را از سه چیز پرهیز می‌داد جدال، پرحرفی و سخنان غیرضروری.
هرگز کسی را سرزنش نمی‌کرد.
در پی لغزش‌های مردم نبود.
سخن نمی‌گفت مگر در جایی که امید ثواب در آن وجود داشت.
سخن کسی را قطع نمی‌کرد مگر این که از حد متعارف می‌کرد.
به آرامی و متانت گام برمی‌داشت.
کلامش مختصر، جامع، آرام و شمرده بود و آهنگ صدایش از همه مردم زیباتر بود.
پیامبر در تمام حالات و در برابر همه مشکلات شکیبا بود.
هر روز هفتاد بار استغفار می‌کرد.لحظه‌ای از عمر بابرکت خویش را بیهوده نمی‌گذرانید.
دیرتر از همه مردم به خشم می‌‌آمد و زودتر از همه راضی می‌گشت.
با ثروتمندان و تهیدستان یکسان دست می‌داد و مصافحه می‌کرد و وقتی به کسی دست می‌داد بیش از او دست خویش را باز نمی‌کشید.
با مردم شوخی می‌کرد تا مردم را خوشحال سازد.


امام صادق(ع)فرمودند:
انی لاکره للرجل ان یموت و قد بقی خلة من خلال رسول الله صلی الله علیه و آله لم یأت بها.
من خوش ندارم کسی بمیرد در حالی که هنوز برخی از آداب پیامبر (ص) را به جا نیاورده است.

منبع: سنن النبی، علامه طباطبایی


شاعر و آقای دانا
نکته جالبی که درباره زندگی علمای نسل قبل مطرح است، صمیمیت و رفاقتی است که با شاعران و ادیبان هم عصرشان داشته اند ؛امام موسی صدر با نیما و جلال آل احمد رفاقت داشت ،آیت الله طالقانی با جلال آنقدر صمیمی بود که او را پسرعمو» صدا می زد ، شهید مطهری با فروزانفر رفاقت داشت ،علامه جعفری با عمران صلاحی صمیمیت داشت و ماجرای شوخی های سید جلال الدین آشتیانی و فروزانفر هم معروف است. علامه امینی هم روابط جالبی با شعرای معاصر داشت و از جمله با اخوان ثالث و شهریار و امیری فیروز کوهی مناسبات نزدیکی داشته . اینجا برای نمونه بخشی از قصیده طولانی اخوان ثالث را آورده ایم که در سوگ علامه امینی سروده است و عنوانش هست سلام قطره به دریا دل غدیری »:
حق آیینی چو من گر حق به ذلت دید و بی حرمت
چگونه دل کند با عز و نام و احترامی خوش ؟
چو حق مطرود و ناحق چیره گردد، و آب ها تیره
زلال اندیش روشن چون کند دل با ظلامی خوش ؟
کرا بخت شهادت نیست ، پس ذوق سعادت نیست
الاوقت شهادت شیوه بادا بر دوامی خوش
امینی» وار مردانی که در اکرام حق کوشند
جز این در زندگی شان نیست عشقی یا مرامی خوش
ابر مردان گنداومند و سالاران چون و چند
کز ایشان یافت ارکان حقیقت انتظامی خوش
امینی پاکباز دین و حق ،کاندر قمار عشق
به نقد عمر و هستی زد،همه داو تمامی خوش
غدیری کرد بی همتا ،چنان چون بیکران دریا
لباب از رحیق حق ، جهان را زو مشامی خوش
از این درا دل آماده ، عدیری ایزدی باده
خوش آن رندی کزین مشرب کند شرب مدامی خوش
الا یادش گرامی باد و نامش جاودان والا
به حق حق امید» اینک حدیث حق ،تمامی خوش

کامل این قصیده را می توانید در ترا ای کهن مرز و بوم و بر دوست دارم » صفحات 42 تا 48 بخوانید.
اخوان در آنجا توضیح با مزه ای هم داده که مصرع کز ایشان یافت ار کان حقیقت انتظامی خوش » را استاد محمد رضا حکیمی گفته است .
اخوان یک مقاله هم در کتاب یاد نامه علاه امینی » دارد با عنوان آیات موزون افتاده قرآن کریم » ( یعنی آن آیاتی که وزن عروضی دارند ) و در اهدانامه مقاله آورده هدیتی کوچک از کمترین کمترینان ،برای یاد نامه پاکمرد بزرگوار و گرانمایه علامه امینی ؛شهید شیوه ی ارجمندی عالی مقدار که تمایت بود و نبود خویش را وقف هدف بزرگ و معنویت پرشکوه ودرخشانی کرد که برای همگنان عالم ،گرامی و پر ارج و عزت است و سودمند و کرامند».

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

jesvahochill من و خاطراتم موزیک جدید nilfa7 bueplemcecon Richard's site وبلاگ آموزشی طراحی و ساخت سایت حرفه ای آخرین تنها اشعار من sepfifthpera hanpedemal