ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم
منزل مردم بیگانه چو شد خانه چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
غرق خون بود و نمیمرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانه شیرین و به خوابش کردم
دل که خونابهی غم بود و جگرگوشه دهر
بر سر آتش جور تو کبابش کردم
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کند تنم، عمر حسابش کردم.
علامه جعفری و شهید ابراهیم هادی
فرارسیدن مام محرم ایام سوگواری سرور آزادگان جهان امام حسین (ع) را تسلیت می گوییم
چو ,دل ,جان ,شیرین ,خوابش ,غم ,بود و ,و به ,شیرین و ,افسانه شیرین ,خواندم افسانه
درباره این سایت